نتایج جستجو برای عبارت :

مشتاق شدم فیزیو رو تموم کنم برم سراغش:))

یدالله ازمون مجازی گذاشته:)) فک کنم کم کم کلاسای مجازی تشکیل شه. و خب، خوشحالم ازین بابت:)) به خصوص از اینکه ٤ نمره داره ازمونش اگه بالای ١٤ شه نمره م!:))) همه موضوعای ازمون هم مذهبیه و فک کنم از فردا باید درس طلبگی رو شروع کنم=))) 
همین چند روز هم شهادت حضرت مشتاق بود.دلمون خونه، دلتنگیم، مرگ تو سرمون زوزه میکشه...
شرایطش پیش بیاد بریم کرمان
اینم بگم نامگذاری وب به نام مشتاق الیه به دلیل ارادتم به حضرت مشتاق بود. 
چون حضرت را با موسیقی میشناسند منم به رسم ادب یک فایل تقدیم میکنم. 
https://soundcloud.com/musickhaaane/vh2u6xwa5nvn
سلام .
بالاخره تموم شد. اولین مرحله جدی زندگیم تموم شد .
 این تموم شد واسه کنکور فنی نظام جدید هست که میگم به خوبی تموم شد و توی دانشگاه ارم شیراز برگزار شد و ایشالا نتیجه خوبی هم داره.
و یه عذر خواهی میکنم برای اینکه این مدت نبودم . با عرض پوزش.در خدمت تون هستم ممنون میشم همراهی کنید .
من همیشه به همه میگم میگذره تموم میشه
همون آدما هم به من میگن میگذره تموم میشه
در حالی که نمیدونیم تموم میشه
چند روز پیش که یکی از بچه ها سر جریانات اخیر گفت اعصابم خورده
و بهش گفتم نباشه چون کاری از دستت بر نمیاد و 
تموم میشه.. میدونستم تموم میشه؟؟نه
در واقع فکر میکنم هیچ وقت هیچی تموم نمیشه
امشب  خودمو رو تختم پشت این پرده حبس کردم
و حوصله بچه ها  اتاق رو نداشتم با اینکه میگفتند میخندیدن
و موقعیت دیگه باشه من کلا وسطشونم 
هیچی هم نمیتونه ارو
من همیشه به همه میگم میگذره تموم میشه
همون آدما هم به من میگن میگذره تموم میشه
در حالی که نمیدونیم تموم میشه
چند روز پیش که میثم سر جریانات اخیر گفت اعصابم خورده
و بهش گفتم نباشه چون کاری از دستت بر نمیاد و 
تموم میشه.. میدونستم تموم میشه؟؟نه
در واقع فکر میکنم هیچ وقت هیچی تموم نمیشه
امشب  خودمو رو تختم پشت این پرده حبس کردم
و حوصله بچه ها  اتاق رو نداشتم با اینکه میگفتند میخندیدن
و موقعیت دیگه باشه من کلا وسطشونم 
هیچی هم نمیتونه ارومم کنه
ا
اجاره آپارتمان
مشتاق دوم
۱۸۰ متر
۳ خواب
شمالی جنوبی
رهن ۲۵ میلیون
اجاره ۴.۲ میلیون
توضیحات :۱۲سال،۳طبقه،طبقه۳،تک واحدیآسانسور،پارکینگ،تراسپکیج،اسپلیت،کولر آبی،سرامیک،ام دی افبازسازی شدهکد ۱۲۴۱ ۰۹۱۳۱۰۸۶۷۱۹ ۰۹۱۶۲۸۷۱۷۸۷
تو مدرسه قدیمی، یکی بود که تو اووووووووووووووججج وحشتناکی های زندگیم با تموم مقاومت هام در برابر حرف نزدن و بروز ندادنشون کنارم بود.
سال بعدش خودم رفتم سراغش. 
امسال دوریم. 
دیشب پیام داد.
سلام x , 
امیدوارم حالت خوب باشه و از مدرسه جدید خوشت بیاد. دلتنگتیم.
این پیام برام دنیا بود.

دیشب یه شب عجیب بود‌.
بدجور بی حوصله‌ام.
چالش مدرسه هم جالبه، شرکت میکنم(هرچند زیاد خوب تعریف نمیکنم)
امروز تا گردن کار دارم. 
-لوس نشو. چیزی به اسم عشق وجود نداره.
+وجود نداره؟
-نه نداره.
+پس این که ما این جاییم یعنی چی؟
-رابطه، اسمش رابطه ست. ببین همه آدما یه روز رابطه شون تموم می شه. مثلا امروز ازدواج می کنن و یه سال بعد طلاق می گیرن. خب پس عشق کجا میره؟ تموم می شه؟ مگه می شه عشق تموم شه؟
-عشق تموم نمیشه؟
+نه، معلومه که نه!
-پس وجود داره! فقط تموم نشده... یه چیزی درست وسط قلبت، چیزی که تموم نشده!
+اوهوم، خب تو بردی. آره تموم نمیشه. تمومت می کنه مثل خنجری که آروم آروم تا خود اس
دیروز اگه نیم ساعتم وقت اضافی میاوردم امضاها رو هم میگرفتم ولی از کل پروژه تدوینام فقط امضاهاش موند. یه حس سبکی شبیه تموم شدن امتحاناتم داشتم. الانم که تو سازمانم منتظر جلسه ملیم.
آخر هفته هم مشغول عروسی امیرحسین بودیم که خیلی عروسیشون قشنگ بود و خیلی هم وقت ما رو گرفت ولی هر چی بود تموم شد و میتونم بگم الان دیگه میشه فول تایم زبان رو ادامه داد. به امید خدا یه ماه توپ بخونیم و امتحان رو بدیم و تموم شه
گفتم تموم بشه غمگین میشم؟ 
دیدم نه واقعا.
غمگین نمیشم اما تموم شدنش تموم شدنِ یک دوره آموزشی سخت و نفس گیر بوده.
گاهی پیش میاد که همه چی خوب باشه اما همه چی از دست بره.
من و مامان بابام روز اول عید سه نفر بودیم الان ....
پس همیشه ویرانی یکی از گزینه هاست که محتمل هست.
خدایا ممنونم
از تموم شادی ها
و دلخوشی های 
کوچیک.
خدایا ازت ممنونتم.
خدایا اگه من روی تموم 
خوبیهایی
که در حق کردیو
بپوشونم
یعنی کافرم.
به پوشاندن بذر توسط خاک
کفر میگن.
اگه من تموم لطفهایی که
در حقم کردی.
تموم لحظه هایی که هوامو
داشتی.
تموم نعمتهایی که بهم دادی رو
شاکر نباشم
از درون
و بیرون
شاد نباشم
و روی همه اونا رو 
با غم الکی
بپوشونم یعنی کافرم.
خدایا دوست دارم.
بهت ایمان دارم.
ازت ممنونم.
حال خوب کن همیشگی من
دوست دارم.
روز اول که بچه ها رو دیدم همه مثل هم بودن و حتی یکی دوتایی بهشون میخورد خیی مشتاق درسن. اما بعد از چند جلسه ای دل غافل که تنبل ترین و ضعیف ترین دانش آموز یکی از هونایی هست که به نظر خیی پیگیر و مشتاق به نظر میومد ولی حالا سرش رو کتاب نیس کلا کتابشو ورق نمیزنه. یکی درمیون میاد کلاس. عشق  مد و ... هست.
چقدر تفاوته بین یه درس خوندن و نخوندن. این ما هستیم که میتونیم از این 24 ساعتمون یه چیزی بسازیم که بهش افتخار کنیم یا نه تهش بهمون بگن بی کفایت .
امیدوار
سلام
دو سال پیش با خانمی آشنا شدم توی دانشگاه و بعد سه ماه تعاملات نه چندان نزدیکی که از لحاظ درسی داشتیم علاقه مند ایشون شدم، از قضا ایشونم به من علاقه مند شده بودن اما هیچ کدوم بروز نمیدادیم. شد تابستان و ما رفتیم خونه، ترم مهر بعد که اومدم گفتن ایشون مهمان گرفتن شهرشون و من از اینکه ایشون بی خبر گذاشته منو رفته خیلی ناراحت شدم، ایشون دیگه پیام هام رو جواب نمیدادن و کلا قطع رابطه بودیم.
یک سال ایشون نبودن و در طی این دو ترم متاسفانه بنده مشرو
و اینجا یه درس هم داریم.
که عشق، ترس داره؟ آره... عشق ترس داره. چون یه چیز خیلی قوی و محکمه.
اگه سالم نباشه، می تونه تو رو از همه زندگی بندازه... می تونه باعث هزارتا خرابکاری بشه.
پس دفعه بعد که خواستی عاشق شی، حواست باشه که عاشق نشی.
اگه دو طرفه بود و خیلی روون... اون موقع کم کم پیش بری.
حواست باشه که عاشق نشی... فرق بزرگی بین عشق تو به همسفرت و عشق تو به بقیه ی آدما نیست و نباید باشه.
تو قران هم نوشته که همسر شما، مادرتون نیست. حالا البته به این باید بیش
بچھ ک بودم فک میکردم پدرومادرها ساعت شنین ک ھروقت تموم شد برش میگردونیمو ھمھ چی نو می‌شھ 
ولى وقتی بزرگتر شدم فھمیدم......
فھمیدم مثل مدادرنگیھ زندگیتو رنگ میکنھ و خودش تموم میشه
یا مثل حبھ قنده....
چاییتو شیرین میکنه ولى تموم میشه
********
قدرشونو بدونیم تا ب خاطر ما تموم نشدن^__^

زندگی زود میگذره
قدرشونو بدونیم.....
اتاقمو مرتب کردم، گردگیری کردم، جارو کشیدم :)
خسته شدم ، وضعیت R هم از یه طرف :/
یه عالمه کار دارم از همه مهم تر درسام هستن که نخوندمشون :(
تو عید برام زمان کند میگذشت با خودم میگفتم کاش زود تموم بشه... الان که تموم شده با خودم میگم چرا زود گذشت؟! یعنی هنوز باورم نمیشه که تموم شده... ولی مطمعنا تموم شده :/
ولی تعطیلات عید و مفت از دست دادم.... میتونستم خیلی کارا بکنم اما نکردم...
ساند کلود هم اون پشت داره پخش میشه...
ولی واقعا کی من از بی برنامگی درمیام؟؟
م
بالاخره بعد از چیزی حدود یازده ماه یا یک سال دولینگو رو تموم کردم. حالا این به این معنی نیست که دیگه نرم سراغش اما این بار برای مرور میرم تا چیزهایی که تا حدی یاد گرفتم فراموش نشه چون می دونید که زبان گریزپاست :) بسی خوشحالم که به قولم عمل کردم ^_^ 
بیست روز از اردیبهشت ماه باقی مونده؛ شروع کردم به خوندن ینی هیتیت یک و امیدوارم تا آخر اردیبهشت حداقل دو سومش رو تموم بکنم. برای این نمی گم کل کتابو باید تمومش کنم چون با اینکه اولاش خیلی راحته اما نمی
دیشب به این فکر می کردم که قصه ای که شروع کردم رو نیمه تموم گذاشتم و دیگه هم دنبالش رو نگرفتم. بعد یه کم که فکر کردم توی وبلاگ هایی که دنبال می کنم از این مدل قصه کم نیستبد نیست یه چالش قصه های نا تموم درست کنیم و داستان های نیمه کارمون رو تموم کنیم
چالش داریم چه چالشی . کلی درباره‌ش فکر کردم و تموم جنبه‌هاش و سنجیدم پس مطمئن باشید مو لا درزش نمیره .
سعی کردم تا حد امکان ساده ولی در عین حال جذاب و لذت بخش باشه .
چالش:
توی بیان بگردید و هرکسی و دیدید که چالشی راه انداخته (غیر این چالش چون خنثی محسوب میشه) پیدا کنید . بهش پیام بدید و اول از همه سعی کنید آدرسی ازش پیدا کنید و اگه نشد حداقل شماره‌ش و بگیرید . برید سراغش و مث سگ بزنیدش تا دیگه خیال چالش از سرش بپره . اگه فقط به شماره‌ش دسترسی داشتی
میدونی، زندگی اغلب اینجوریه که باید سعی کنی از برهه ای که تموم شده بگذری. فلش بک زدن اشکالی نداره، مرور بعضی چیزا ایرادی نداره، فقط کافیه که بدونی تموم شده، اون روزها و آدمها هم تموم شده ن.
بیا ببینیم روزای پیش رو چیا تو چنته داره، هوم؟
دریافت
باید بگم دلم غذاهای خونگی مامان پز میخواد و تمام!
#فقط تموم شو لعنتی
من همون آدمیم که حساس به غذا بود!
هر خورشتی جز خورشت مامان جونش و فک و فامیلای خوب اشپزش از گلوش پایین نمیرفت حالا خورشتای داغون اشپز دانشگاه حتی قیمشو!
فکرشو بکن قیمه! :/ غذایی ک ی تایمی متنفر بود ازش رو میخوره!!
چرا؟ چون نه وقت غذا درست کردن داره و نه حوصلشو لا ب لای این همه شلوغی کار...
تموم شو فقط
تموم شو
چرا ازم فاصله میگیری پس بگو اون همه خاطره چیمنی که به پای تو موندم داری میری تو به خاطر کیمنی که هی پشت تو واستادم تنها نذاشتم اون ...یه روزی فکر نمیکردم که از همون دستا یه چک بخورمد نامرد حداقل با من نه جلو این همه آدم نه با همه آره و با من نه مگه من آهنمدمت گرم کی تورو اینطور بد عادتت کرد کی توئه دیوونه رو درکت کرداز تموم غصه ها ردت کرد ...دمت گرم کی تورو اینطور بد عادتت کرد کی توئه دیوونه رو درکت کرداز تموم غصه ها ردت کرد ...یه کاری کردی یهو جا خور
آرزو می کنم هرچه زودتر بمیری ترامپ لعنتی که گند زدی به زندگیم://
بعد از ترور سردار زندگی نذاشته برام،بهونه اومده دستش که دیگه اونجا جای موندن نیست ،جم کن بیا پیش خودم.
آخه اون عوضی که خودش به غلط کردن افتاده دارن جم میکنن برن گم شن خراب شده ی خودشون ،این وسط این چی میگه من نمی فهمم به خدا‌.
امروزم دیگه زنگ زده بود به بابا:/ آخرم دعواشون شد:/ خدایا چرا تموم نمیشه ؟! چرا تموم نمیشی، رفتی تموم شد دیگه ، تموم شو دیگه.. بابا تموم شو... تو رو هرکی دوست دار
✨﷽✨
✅ خداوند مشتاق کیست؟
✍میرزا جواد آقا ملکی تبریزی:
خداوند به یکی ازصدیقین وحی فرمود که من در میان بندگانم کسانی را دارم که مرا دوست دارند و من هم آنها را دوست دارم."آنها مشتاق من هستند و من نیز مشتاق آنها مرا همواره یاد می کند، من نیز به یاد آنها هستم. در تمام کارها به من نظر دارند، من هم توجهم به آنهاست.  آن صدیق گفت: معبود من نشانه آنهاکه مورد توجه توهستند چیست؟ 
فرمود: آنها کسانی هستند که
درانتظار غروب آفتاب هستند تا شب
فرا برسد و تاریک
سربازی یعنی تحمل روزهای تکراری ، تحمل بی احترامی ، تحمل سختی و شکستن غرور . 
سربازی تموم میشی  مطمن باش این شب بیداری های ، این اضاف ها ، این پست های ، این توهین ها ، و بی احترامی ها یه روزی تموم میشه کاش اون روزی که تموم میشی باشم اینجا بنویسم . و این داستان تمام سربازی 
بیست و یک اردیبهشت نود و نه . 
پی نوشت :  بسیار بسیار این جسم در این روز ها خسته س 
صبحی قلبم مچاله شد ، دلم میخواست همونجا تموم میکردم این زندگی رو . اینقدر شوکه شدم که تموم کانال ها رو گشتم ، به تموم پیچ ها سر زدم ؛ دوست داشتم یکی بگه اشتباهه ، یکی بگه و درد این قضیه کمتر بشه .. دوست داشتم بشینم زار بزنم .. درد داره ..درد 
خدا رحم کنه .. دیگه هیچ چیزی نباید بگم ، درمورد هیچ چیزی نباید حرف بزنم .. 
دانلود اهنگ آی خدا آی خدا پس چرا تموم شد
دانلود کامل اهنگ لری ای خدا ای خدا پس چرا تموم شد به صورت mp3 و لینک مستقیم در وبلاگ یک موزیک همراه با متن و شعر با کیفیت عالی 320
برای دریافت این ترانه زیبا لری ، به لینکی که در پایین این مطلب قرار داده شده مراجعه فرمایید و موزیک ای خدا ای خدا را دانلود کنید
ادامه مطلب
از دست کسی که هیچ صنمی باهاش نداشتم...فقط زیادی دوسش داشتم..میدونی چیه رفیق؟تموم شدی..دیگه واقعا تموم شدی! هر چند که برای تو هیچ فرقی نداشت..اصلا معنی رفاقتو میدونستی؟ای بمیره این ماجده که انقدر بهت محل داد..که تهش فقط خودش شکست... 
 
 
خوش باشی رفیق..خوش...
تموم شد!
آخرین آزمونم رو به عنوان یه دانش‌آموز راهنمایی دادم. و تابستون الان رسما شروع شده. 
انگار همین دیروز بود که وارد سال نهم شدم و هر روز و هر شب گریه کردم که زودتر تموم شه. الان تموم شده، ولی هیچ حس خاصی ندارم :/
پ. ن. داشتم از مدرسه برمی‌گشتم خونه و به نوشتن این پست فکر می‌کردم. داشتم به یاد روزای اول سال، از رو جدول می‌رفتم. نگاهم افتاد به پارک کنار تره‌بار. یه نیرویی داشت من رو می‌کشید به سمت تاب کوچولویی که به سختی توش جا می‌شدیم. ولی
کتابو تمومش کردم و الان حال عجیبی دارم!
یه مردِ عجیبِ!خوندنش شنیدنش خسته کننده نیست!قرار بود این هفته 5شنبه یعنی امروز بریم مزارشهدا،بریم پیش ابراهیم هادی ولی نشد،بهتر که نشد چون نصف کتابو نخونده بودم،امروز این کتابو تموم کردم و الان دلتنگش هستم بیشتر از همیشه، مشتاق دیدارش هستم بیشتر از همیشه...قرار شده هفته بعد5شنبه بریم.دل تو دلم نیست،کاش جور بشه و بریم...
داداش ابراهیم چقققدر حسودیم میشه به هرکسی که...هیچی ولش کن....
هانیگرین می‌گفت: واقعا خجالت نمی‌کشی خدا رو "کابوی" صدا می‌زنی؟ اما من دیگه نمیدونم چه اسمی باید روت گذاشت. تو شبیه ابری، شبیه نوری، شبیه جاری‌شدن آبی، شبیه قله‌ی کوهی، شبیه کابوی‌های فیلم‌‌های وسترن، شبیه ملکه‌های سخاوتمند... همه‌جا می‌بینمت، همه‌جا می‌شنومت، و همه‌جا بوی تو رو استشمام می‌کنم. تو همه‌جا هستی. وقتی بارون و طوفانه، یه‌ چتر میدی دستم. وقتی تاریک و خوفناکه، جلوی پام فانوس نگه می‌داری. وقتی راه پر از چاله‌چوله‌ست، د
قدیما، تو دوران بچگیمون وقتی مینشستیم پای تلویزیون واسه دیدن یه کارتون، کارتون شروع نشده فکر و ذکرمون همش این بود که فقط ده دقیقه قراره پخش بشه، که سه دقیقش رفت، حالا چقدرش مونده، وای شد پنج دقیقه، وای نه نمیخوام تموم شه، وای کاش بیشتر بود زمان پخشش، کاش....
الان که دارم فکر می کنم میبینم خیلی از ماها همینطوری هستیم! با فکر اینکه چطوری قراره بیاد و شروع شه و ادامه پیدا کنه و چطوری تموم شه، داریم زندگی رو زهرمار خودمون میکنیم! نه از الان لذت می
کتاب یوزپلنگانی که با من دویده اند رو تموم کردم. با خلاص شدن از دست اسم چرتش:)) و تشبیهات قشنگ و دوست داشتنیش. امشب باید یسری از کارای باقی مونده م رو که برا هفته اول بود و حوصله م نکشید تموم کنم. و هفته ی دوم رو جدی بگیرم که تموم شه کارا. با امید اینکه از بعد تعطیلات عید یا قرنطینه تموم شه، که محاله!:)) و یا کلاس مجازی بذارن و سرم گرم درسا باشه و دیگه وقت نکنم به اینا برسم. به هرصورت نباید بذارم تحت هیچ شرایطی عمرم تلف شه. دارم افسردگی میگیرم. مدام فک
امشب با سجاد از این پنج سالی که گذشت حرف زدیم حسابی،
و کلی بد و بیراه به زمین و البته زمان گفتیم از ناراحتی.
یه سری فیلم و عکس فرستاد از موقعیتای مختلفِ این چن سال، و کلی ناراحتِ روزهای رفته شدم باز. اونم امشب خیلی ناراحت شد از یادآوری.
 
و نصفه شب تصادفی یه سری فایل پیدا کردم که مال اولین وبلاگم بود، مال سال 87. 11 سال پیش. و چیزای قدیمی تر. و احساسِ عجیب.
الان بیست و سه و نیم سالمه. چشمامو که ببندم و باز کنم خیلی سال از بیست و سه سالگیم گذشته و به این
صبح بخیر :)))) من بالاخره کم کم دارم خودم میشمو زود بیدار میشم. 
امروز شایدم دیشب فکر میکردم در مورد پست قبلیم که اینجوریم مبوده که هیچ درواقع مسئله ای با شلوغی و جمع نداشته بوده باشم. بلکه من مشتاق جمع نبودم و تنهایی رو همیشه ترجیه میدادم. شاید این به مرور بدتر شده. نمیدونم باز هـم. فقط میخوام خوب شم حداقل بهتر بشم. فکر کردن به این که تا اخر عمرم این اضطراب رو بگیرم منو میترسونه. 
بیخیال. برم شروع کنم برنامه ی امروزمو که قراره بترکونم. کتابم احتم
متن آهنگ روزبه بمانی بنام یعنی تموم
 
یعنی تموم حس میکنم این آخرین روزای با هم بودنه
یعنی تموم باید برم وقتی دلت با رفتنه
میروم ولی هرجا برم رویای تو صد ساله دیگه ام با منه
میروم ولی یادم بیوفت هرجا چراغی روشنه
من آرزویی بعد تو ندارم بخوام کنار تو بزارم بری
دووم نمیارم این زندگی رو بعد تو نمیخوام
آخه برام همه دنیام تویی دارو ندارم
میری تحمل میکنم تنهاییو با اینکه میدونم دلت با خونه نیست
میری میمونم بهت ثابت کنم هرکی تحمل میکنه دیوونه نیست
رو
دانلود آهنگ جدید مشتاق هرچی بشه
دانلود آهنگ مشتاق به نام هرچی بشه کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ ، با لینک مستقیم ، همراه با پخش آنلاین و متن آهنگ
دانلود آهنگ فوق العاده هرچی بشه با صدای مشتاق از جوان ریمیکس
Download New Music Moshtagh – Harchi Beshe

جدیدترین ساخته مشتاق را می توانید هم اکنون از جوان ریمیکس دانلود نمایید.
ساخته جدید مشتاق، هرچی بشه نام دارد که با بالاترین کیفیت در جوان ریمیکس قرار داده ایم.
با آرزوی بهترین ها برای این صدای خوب.
متن آهنگ هرچی بشه از مشتاق
مشت
میدونید چیه؟ حس بد من نسبت به شروع  مدرسه از این بابته که حس میکنم باز برگشتم سر خونه اول:/ خوب یعنی چی آخه؟؟؟ بعد از اینهمه دویدن برای اینکه امتحانا تموم بشه ، تاریخ تموم شه ، جغرافی تموم شع، خرداد تموم شه، دوباره همون آش و همون کاسه:/ با این تفاوت که هرسال معلم ها سخت گیری بیشتری میکنن:| آخه این انصافه؟؟
الانم که فقط 55 دقیقه از تابستون مونده:/ چی بگم آخه من؟؟! افسوس که افسوس من کاری رو از پیش نمیبره...
 
+پاییز عزیزم
می دانم که می خواهی مهرت را آغا
عمری به سر دویدم در جست وجوی یارجز دسترس به وصل ویم آرزو نبوددادم در این هوس دل دیوانه را به باداین جست و جو نبودهر سو شتافتم پی آن یار ناشناسگاهی ز شوق خنده زدم گه گریستمبی آنکه خود بدانم ازین گونه بی قرارمشتاق کیستمرویی شکست چون گل رویا و دیده گفتاین است آن پری که ز من می نهفت روخوش یافتم که خوش تر ازین چهره ای نتافتدر خواب آرزوهر سو مرا کشید پی خویش دربدراین خوشپسند دیده ی زیباپرست منشد رهنمای این دل مشتاق بی قراربگرفت دست منو آن آرزوی گم ش
یه میز مخصوص خودم دارم تو هال
کتابامو روش چیدم
هر شب یه تیکه از دو سه تاشون رو میخونم
از اول ماه رمضون تا الان یه مجله و دو تا کتاب تموم کردم.
همینطور ادامه بدم به جاهای خوبی می‌رسم.
اول سال ۹۸ قول دادم کتابای کتابخونه‌م رو تموم کنم تا بتونم کتابای جدید بگیرم.
همه ی ما وقتی برای اولین بار مدرسه رفتیم آرزو کردیم که از 7 سالگی سریع برسیم به 12 سالگی
وقتی 12 ساله شدیم، آرزو کردیم کِی میرسیم به 18 سالگی تا بتونیم گواهینامه بگیریم
وقتی کنکور دادیم، آرزو کردیم کِی دانشگاه تموم میشه تا بتونیم تو جشن فارغ التحصیلی شرکت کنیم
وقتی دانشگاه مون تموم شد تقریبا سقف آرزوهای مربوط به بزرگ شدنمون هم تموم شد
ولی حالا هم میتونیم آرزوی پیشرَوی عمرمون رو کنیم؟
اصلا جرأت ش رو داریم؟
نمی‌دونم کنکور چطور پیش رفت اما بعد از تموم شدن، حس خوبی داشتم، احساس سبکی و البته با چاشنی غم. غم چون سوال‌ها خیلی راحت بود و اگر یه ذره بیشتر خونده بودم، بهتر پیش می‌رفت.اما مهم تموم شدنش بود، امیدوارم نتیجه خوبی داشته باشه.
مرسی از همتون با انرژی هاتون، بهم رسید
شما که انقد تو زندگی ما سرک میکشین پستامو خوندین نه؟هنوز نمیترسین؟هنوز نفهمیدین با چی طرفین؟محدثه هرگز تکیه گاهشو از دست ندادهو اینو تو مغز کوچیک سیاهتون جا بدین!ما به قضاوت یه عده گردوی پوسیده نیاز نداریم!امیدوارم دیگه تکرار نشه چون صبرم تموم شده...بدم تموم شده!
دلبر خوبی؟
بیخیال، بیخیال چیزاییکه باب میلت نیستن،این روزاهم میگذره و تموم میشه میره،
چندماه مونده؟ فقط7ماه. فقط 7ماه مونده دلبر. پس 7ماه تحمل کن باشه؟
این 7ماه که تموم شه همه چی درست میشه.
دراز2 شده بهترین دوستت؟ ایول بهش. دوسش دارم. خیلی مهربونه.
پدر؟ پدر نه تعادل داره و نه کسی قبولش داره. پس بیخیالش. بیخیالش شو و به هیشکدوم از کاراش توجه نکن.
دایی؟ اگه تو قبول شی همه چیو فراموش میکنه و میبخشتت.
تقریبا یه سال دیگه همه چی تموم میشه پس فقط 7ماه تلا
بالاخره امروز امتحانام تموم شد البته با یه خبر بد تموم شد، ولی خوابیدم و خب معجزه خواب اینه که همه چیزو کمرنگ میکنه بعدشم رفتیم بیرون با بچه های دانشگاه به لطف یکی دوتا از پسرا انقدر خوش گذشت که از شدت خنده محل اتصال فک پایین و بالام و پیشونیم درد میکنه :)اون خبر بد میتونه اینده منو کامل خراب کنه نمیدونم چی میشه اما امیدوارم به خیر بگذره نمیدونم چرا نمیتونم حتی بهش فکر کنم یا جدیش بگیرم! احساس میکنم باهام شوخی کردن یه شوخی زشت و کثیف جوری که اگ
دارم به چشمام التماس میکنم که باز بمونن چون دارم از دست میرم کم کم. امروز روز بزرگی بود. تشکیل شده از سیالات و الی و مهدی و دعوا و دعوا و دعوا و دلجویی و توجیه و معادلات و کوئیز و کارگاه و آواز و عکس و فیلم نسبیت خاص و... هنوز تموم نشده. تموم شو لعنتی :))
حقیقتش همیشه فکر میکردم نهایتا نمیدونم چطور به تاول های روی پام بگم تمام مسیر طی شده اشتباه بود اما حالا.. این میخچه! خیلی درد داره‌! گاهی وقتا روش فشار میارم که دردش رو بیشتر حس کنم. انگار درد تموم شدنیه میخوام تموم شه. شایدم به خودی خود لذت بخشه..
باید منظره سیاه قلمم رو درست کنم.
بکگراند کار خودکارم رو تموم کنم.
اون یکی کار خودکارم رو تموم کنم.
یه طرح جدید بکشم.
آلبومم رو اتیکت بزنم.
همه نقاشیارو بذارم توی آلبوم ( اگه چیزی رو گم نکرده باشم).
دیگه یادم نمیاد چی مونده...
اگه کسی برنامه امروز عصرمو به هم نزنه، عصر شلوغی دارم.
خوب برم دیگه این هفته ای کاری توی شرکت چار هم تموم شد خوشبختانه برنامه نویس خانم اکرم قین هم نمیخواد آپدیت بذاره که من بخوام آپدیت کنم سایت هارو برم که باید برم یاناکار جالبه از صبح تا حالا بجز چای چیزی نخورده ام اما بازم گشنم نیست 
من خیلی بدم . خودخواهم . چرا دوس ندارم جایی بری کسی خندتو ببینه. به من چه اخه‌ . همه چی بین ما تموم شده . 
 
باید آدم باشم . 
 
همه چی تموم شده. اگه به چشم معمولی نتوتی نگاش کنی میمیری. 
 
فکر نکن به سرنوشتی که اتفاق افتاده‌ . مسلما چیزی نیست که میخواستی. 
 
برای تو فقط یه دوسته که امروز و فردا میره دنبال زندگیِ خودش. 
 
تمام. 
« آره، پارسال یکی از دغدغه‌های دم عید من همچین چیزی بود. این که تعطیلات عید تموم بشه و اون رو ببینم. امسال دغدغه‌م اینه که وقتی این تعطیلات چند هفته‌ای تموم بشه، کیا رو ممکنه دیگه نبینم؟»
+ این آخرین جمله‌ی پست قبلیمه که به دلایلی خصوصی منتشرش کردم. گرفتن رمز برای عموم آزاد است!
وقتی طاقتم تموم میشه از خوش بینی،اوقته که یه ابرِ سیاهِ بزرررررگ میاد بالای اسمونِ دلم وامیسته.لعنتی فقط میخواد گریه ی منو دربیاره....
هی باید سرش داد بزنم که پاشو برو،من میخوام از لحظه لحظه ی زندگیم لذت ببرم،تو که باشی،خورشید به دلم نمی تابه.....
نمی تابه و از کمبود ویتامین دی،من عمیقا احساس ناتوانی بهم دست میده....
اونموقع هست که تموم فکرای مخرب،هجوم میارن که اره میانترم هارو دیدی چقدر سختن؟؟؟؟
فلان درسو میخوای چیکارش کنی؟؟؟؟
حواست به اونیک
 
آنکس نامی جاودان یافت، که در زمان خود سنگ تمام گذاشت
از جمله افراد معدودی که این جمله برازنده اوست، واقعا این استاد بزرگ است، جیم ران معلمی است که هم در زمان زیستن و هم پس از خود ردپایی پررنگ برای علاقه مندان به حوزه های رشد و تربیت انسانی به جا گذاشت، فراوان از ایشان آموخته ام، یاد و نامش گرامی باد. در ادامه به مطلبی زیبا از ایشان در خصوص آرزو کردن پرداختم.
 
برای خیلی از افراد جاه طلبی یک راز هست، دیکشنری میگه جاه طلبی یعنی یک خواسته مشتاقا
 
آنکس نامی جاودان یافت، که در زمان خود سنگ تمام گذاشت
از جمله افراد معدودی که این جمله برازنده اوست، واقعا این استاد بزرگ است، جیم ران معلمی است که هم در زمان زیستن و هم پس از خود ردپایی پررنگ برای علاقه مندان به حوزه های رشد و تربیت انسانی به جا گذاشت، فراوان از ایشان آموختن، یاد و نامش گرامی باد. در ادامه به مطلبی زیبا از ایشان در خصوص آرزو کردن پرداختم.
 
برای خیلی از افراد جاه طلبی یک راز هست، دیکشنری میگه جاه طلبی یعنی یک خواسته مشتاقانه
قبلا ته ماه که میشد، یکی میزدم تو سر خودم، یکی جیب خالیم که چی شد؟ این همه زندگی به کجا رسید؟
این همه سختی کشیدی چه اتفاقی افتاد؟بدبخت عمرت تموم شد. جوونیت به فاک رفت. کجایی؟
اما حالا یه مدتیه ته ماه که میشه، خوشالم میشم! عمرم میره که میره، به درک! 25 سالم تموم شد که شد.
عوضش ته هر ماه ، 1 تومن میاد دستم. اصن عمرو میخوای چی کار کنی؟ هرکاری کنی بالاخره پیر میشی
بذا کار کنی، جونت دربیاد و پول دربیاری و بمیری.
رگ خوابم با پول بدست میاد. باهاش احساس امنی
یه کلبه‌ی سرد و مرطوب، یا حتی یه خونه‌ی نمور ِتاریک که گوشه‌ی شهر افتاده. وقتی عین چی داره بارون می‌آد و همه‌ی جوارح آدم تیر میکشه از درد و اونجاست که خاطره مثه فواره می‌زنه بیرون از همه جای وجودِ آدم. از همه چیز. خاطره‌ی چیزهای تموم شده. پری از آرزوهای نرسیده و لحظه‌های نداشته. دردِ ناشی از ادامه دار نبودنِ اون لحظه‌هایی که تجربه کردی. و حسرتِ لحظه‌هایی که هیچ‌وقت نداشتی.‌ همه‌چی تموم می‌شه به یکباره. قبل اینکه بفهمی چی شده و کی اتفاق
روزی یک کوهنورد معمولی تصمیم گرفت قله اورست را فتح کند، اما او هر بار ناکام بر می گشت، تا جایی که وقتی سال چهارم فرا رسید و او از چهارمین صعود به اورست نیز باز ماند، مسوولان کوهنوردی به سراغش رفتند و گفتند: هی جوان، می بینی که نمی توانی به قله برسی، بهتر نیست از این فکر خارج شوی؟
ادامه مطلب
بنیامین بهادری–راحت
راحت به خودت دادی منه بد پیله رو عادت وای چه کاری میکنه عشق یه آدم با دل آدم
من نمیتونم از تو دور بمونم حتی یک ساعت
چشمای تو یک طرف تموم دنیا یک طرف
من باشم و تو باشیو تموم دنیا یک طرف
این روانی هیچ کجا جز پیش تو عاقل نشد دنیاشو دادش به تو
نمیدونی چقد آسونه مردن براتو
نمیدونی چقد آرومه حسم باهاتو
تو اومدی همه قانون دنیام عوض شد تو اومدی یهو دیوونه دیوونه تر شد
دیوونه تر شد
چشمای تو یک طرف تموم دنیا یک طرف
من باشم و تو باشیو ت
همون شبی که داریم فیلم میبینم باهمهمونجوری که لش کردم تو بغلت
بخوام سیگار بکشم، تو نذاری
بگم فقط همین یه بار
بعد خودت سیگارو بذاری بین لبام، روشنش کنی واسم
بعد که سیگار تموم شد، فیلم هم تموم شد
که خواستیم بخوابیم
زل بزنم تو چشمات، بعد به لبات
التماس کنم همین یه بار.
کاش باد بیاد طوفان شه همه چیز  زیر و رو شه و من تموم شم....
من که خودم قدرت تموم کردن رو ندارم... قدرت پایان دادان به اینهمه کثافتی که توش غرقم.... من بازم در یک پروسه‌ی تکراری عاشق شدم اما ایندفعه عاشق یکی که ۱۰ سال ازم کوچکتره، تخس و زبون نفهمه و و و 
حالا هم حالم بده افسرده افتادم یه گوشه و هیچ کاری نمی تونم بکنم
چمه آخه؟ چرا نمی تونم خودمو جمع کنم
قرار بود تا هشتم فروردین یازدهم رو تموم کنم
نهم،یه روز دیرتر آزمون غیر حضوری رو بدم و برم سراغ دهم
امروز 14 فروردینه و کلی درس باقی مونده از یازدهم رو با دهم یکی کردم
و شروع کردم به خوندن دهم:|
یه معجزه نیازه که من بتونم تا آخر فروردین پایه رو تموم کنم...
لعنت به این گشادی
این هم آخر این رابطه. هر چیزی توی این عالم تموم شدنیه، و من چقدر خنگم که درس نمی‌گیرم. همه چیز... همه چیز... رابطه با م هم تموم شد، باید میشد مثل همه‌ی رابطه‌های این سال‌ها. ذهن فاحشه‌ی من رابطه‌ای جدید می‌جوره...من غمی محو تو دلمه و حالم معمولیه و فقط باور نمی‌کنم، حتی همین حالا که دارم اینها رو می‌نویسم یه امید گنگی مانع میشه باور کنم بینمون تموم شده. خوابم میا  و نمیاد ولی باید بخوابم. روز سختی در پیشه روزهای سختتری هم. باید دندون به جیگر ب
تو دوران سربازی اموزشی که بودم لحظه شماری میکردبم که تموم شه و بریم یگانبهمون گفته بودن هشت هفته طول میکشهآخر هفته ها که میرفتیم مرخصی میگفتیم خب یه هفته اش گذشت ولی مگه تموم میشدخلاصه با همه سختی هاش تموم شد ولی نرفتیم یگان چون دوره کد خوردیمخیلی برامون زور داشتدو سه تا از بچه ها فرار کردندوره کد مثل این میموند که بهمون گفته باشن دوباره از اول بیاید آموزشیولی انقدر این دوره کد راحت گذشت که حد نداره اونم تو تیپ زرهییکی از دلایلی که دوره کد ب
خب امروزم داره میگذره و من کارامو انجام میدم. کتابم تموم شد و البته بازخوانی تهشو اول تنبلی کردم اما بعد خوندمش البته سریع. قبلا خونده بودمش و یاداوری شد برام. شاید نباید تند میخوندم اما حوصله ام نیومد. زبانم خوندم الانم دارم باقی کارامو انجام میدم. با خودم شرط بستم هر روزی که کارامو انجام میدم شبش به عنوان جایزه یه قسمت از سریالمو ببینم. فکر میکنی چه سریالیه؟ آنه. خیلی خوبه نمیتونی باور کنی با این که کتابشم خوندم ولی خب خیلی حال میکنم باهاش.
ای لشکر مجاهدین آماده‌باش آماده‌باشبهر نبرد دشمنان آماده‌باش آماده‌باشفداییان اسلامیم و سوی جانان می‌رویمبا عشق دیدار خدا ما سوی رضوان می‌رویمچون عشق پاک کبریا در جان ما افکنده شدما چون علی مرتضی شیری به میدان جهادمثل سهاب بر جهاد آماده‌باش آماده‌باشما سربازان خالد و فاروق اعظم گشته‌ایمما با خدای لا یظال مردانه پیمان بسته‌ایمتا فتح دین مصطفی ماتم بگردانید فداای عاشق دین خدا آماده‌باش آماده‌باششوق شهد شهادت را در جان و دل داریم
شاید حق با جاهلیت عرب بود که دختراشون رو زنده زنده تو گور میذاشتن! مرگ یه بار بود و شیون یه بار. نه مثل حالا اینقدر مرگ تدریجی.
غمگینم به اندازه تموم دخترای دنیا که چیزی رو دوس دارن و دست و بالشون بستس.
احساس می‌کنم تموم عمر بیهوده ذوق اهدافم رو داشتم و تموم رنج‌ها و سختی‌های این مسیر به تنم مونده. 
میگن مبعوث شدی که پشت و پناهمون باشی. تو‌همچین روزی، طنین آوای اسم دلنشینت بی دریغ از همه‌ی لب ها شکفت، وبعد عطر عشقت دنیا رو گرم کرد.
من، یه کوه غ
کارورزی های بیمارستان "و" با همه ی خوبی ها بدی هاش امروز با شیفت عصر بخش اورژانس
تموم شد ! ( الان فردا عه :/ و باید گفت دیروز تموم شد :|)
انقدر این بیمارستان رو دوس دارم که هر جای دنیا که برم مطمئنم دلم واسه اینجا تنگ میشه ...
 
امروز آخر وقت رفتم از پرسنل ارتوپدی خداحافظی کردم و گفتم که کارم اینجا دیگه تموم شد
چرا ارتوپدی؟ چون کارورزی مدیریت اونجا بودم ... اه اصن یادم نبود از مدیریت چیزی اینجا ننوشتم ...
 
 
خب ی قرار (با خودم !)
تا خاطرات یواش یواش از ذه
شنبه اول باید برم بخیه دندونامو باز کنه!!!!بعد باید برم دندونمو پر کنه!!!!
بعدم ساعت 6 عصر باید برم ترمینال که برم جزیره!!!!
خدایا این 35 روز رو تموم کن تا بره هر چه سریع تر
امیدوارم زود تموم بشه و راحت باشم اونجا
مخصوصا ایکه وضعیت آماده باش هم هست!
اصلا حس خوبی ندارم برای رفتن به جزیره سیری

برام دعا کنید
ساعت هشت بیخیال حال دلم
 همینجوری ک وایسادی...یهو چشاتو ببندم..
بگم
دوست دارم
دوست دارم
دوست دارم
با تموم بی قراریام دوست دارم
با تموم نفسام دوست دارم
با تموم من دوست دارم
دستمو بردارم از رو چشمات
بوسشون کنم
آروم زل بزنم بهت بگم
دارمت.......
مدتیه میخوام یکی رو بهتون معرفی کنم
اگه مشکلتونو دقیق و شفاف براش بنویسین و بهش بدین یه جوری براتون راه حل میده که انگشت به دهن بمونید
اصا یه کم که بهتون گوش کنه راحت میفهمه دردتون چیه؟
همه کاری هم از دستش برمیاد براتون انجام بده
پشتیبانم داره ها
منتها باید برید سراغش
ادامه مطلب
سخنرانی ترامپ رو گوش کردید ، خیلی فان بود ، میگفت همه چی ارومه من چقدر خوشحالم بیاین دنبال صلح باشیم ، جنگ نکنیم
دور و برشم کلی ژنرال و وزیر دفاع و چه چه
 
 
خلاصه حرفهاش : صلوات بفرستین ... هر چی بود دیگه تموم شد ...
 
اما بعضیا واقعا پر رو هستن واقعا پر رو ها ، سنگ پای قزوین رو سیاه کرده این روشون
امشب ددلاین آخرین پروژه‌ی این ترمه و فردا قراره برم دانشگاه که استاد منو ذبح کنه به دلیل غیبت طولانی و بی‌خبرم. البته که استاد خیلی مهربون‌تر از این حرفاس، ولی خودم نسبت به این که این چند روز نرفتم دانشگاه اصلا حس خوبی ندارم.
پروژه‌هه این جوریه که تقریبا ۶ سری داده به ما دادن(مربوط به تمرین‌های طی ترم) بعد الان گفتن برای یکی از داده‌ها یه مدل مناسب پیشنهاد بدید و استدلال کنید چرا مناسبه و نتیجه رو هم تحلیل کنید و با تمرینی که قبلا انجام دا
امروز ساعت شیش بیدار شدم اما تا همیین نیم ساعت پیش چرت میزدم :/ دیگه الان تازه میخوام شروع کنم. نتونستم کتابو تموم کنم دیروز. امروزم که رفتن به نمایشگاه کتاب کنسل شد میتونم بشینم پاش اگه بشه امروز دیگه تموم بشه. فصل ۴۱ ام با عنوان کلبیان ، التقاطیان، شکاکان. :/ بریم امروزو داشته باشیم. 
دارم تموم میشم و حاضرم قسم بخورم به رفتن و نبودن تو هیچ ربطی نداره. وجود من یه سازه‌ی متزلزل بود که با تف بهم چسبونده شده بود. رفتن تو هم اون تقه‌ی سرنوشت ساز که باعث من از هم بپاشم. الان تک تک عناصر شخصیتم و المان‌های شکل‌دهنده‌ی زندگیم رو زیر سوال بردم. بیشتر از ۲۴ ساعته که هیچی نخوردم و از اتاق بیرون نرفتم و با کسی حرف نزدم. حالم خوبه ولی دارم تموم میشم.
اعصاب خوردی فقط اونجا که یکی زنگ میزنه بهت ولی صداش نمیادقطع میکنی و خودت زنگ‌ میزنی، میبینی که اونم به تو زنگ زده و اشغالهبعد یه کم منتظر میمونی که زنگ بزنه، ولی میفهمی اونم منتظره که تو زنگ بزنیصبرت تموم میشه و زنگ میزنی میبینی اونم صبرش تموم شده و زنگ زده و اشغاله
دیر برگشته بودم خونه؛ خیلی زیاد.
رسیدم خونه و مامان هیچی نگفت. بابا هم. آخر شب که چای قبل از خواب رو با مامان میخوردیم گفتم مامان مهم نبود براتون دیر اومدم؟ نه تذکری نه اعتراضی. گفت آدمی که خونه ش رو دوست داره آسمون رو به زمین میدوزه کارهای واجبش رو زودتر تموم کنه برسه خونه. به زور نمیشه بهت بگم دوستت داریم خونه ت رو دوست داشته باش. بچه که نیستی. گفتم مامان من خونمون رو دوست دارم. گفت دوست داشتن یعنی وقت گذاشتن. آدمی که دیر میاد وقت نداره که کسی و
تو راهم.عادت به خوابیدن توی راه ندارم اصولا ولی عجیب اینبار خوابم میاد.مقاومت میکنم یکم تست میزنم هی.خستم.حس میکنم هیچی بلد نیستم.حس میکنم مغزم کار نمیده دیگه.چشمام درد میکنه خیلی زیاد.تست میزنم و می بینم که بله بلد نیستم!استرسم بدجوری کشیده بالا.فک کنم واسه کنکورم اینجوری استرس نداشتم.فقط امیدوارم به خوبی تموم بشه.
وقتی نمی‌نویسی و نمی‌نویسی و نمی‌نویسی، اون حس ذوق همیشگی بیشتر و بیشتر زیر خاک بی‌مهریت فرو میره. دیگه صداشو نمی‌شنوی. دیگه کمتر یادش می‌افتی. اما با این وجود حس می‌کنی که یه تیکه از تو گم‌شده. نمیشه که بدون اون تا آخر سر کرد و دوباره بر می‌گردی سراغش. خاک‌ها رو کنار می‌زنی و دست می‌کشی روش بلکه این آتیش خفته‌ی زیر خاکستر دوباره بیدار شه. اون ققنوس خوش نقش و نگار سر از تخم در بیاره و دوباره اوج بگیره.
قصه‌ی همیشگی من و اینجا همینه. اینج
ده صفحه مونده بخش دوم تموم بشه. داستایفسکی تو این کتاب خیلی راجع به خدا و اخلاقو دینو اینا حرف زده این بخش هاش یه ذره کسل کننده است اما فکر ادمو هم مشغول میکنه. 
امروز عکاسی نرفتم حالم اوکی نبود. عصری دوباره باتریم تموم شد و اعصابمم خورد بود خوابم برد. همین دیگه حرفم نمیاد :/ 
سلام
سربازیم تموم شد دیروز!!!!
چقدر دور جزیره پیاده روی کردم. چقدر زحمت کشیدم. یعنی کل استرس و عرق کردن و اذیت شدن سربازی یه طرف ، تسویه کردن هم یه طرف.
من سربازی بودم که اذیت نمیکردم و کارامو خوب انجام میدادم و اضافه خدمت هم نداشتم و نگرفتم، ولی نمیدونم باز چرا اینقدر اذیتم کردن.
یعنی این روزا همه رو دارن اذیت میکنن. آخه مگه مریض هستین!
واقعا شرایط بدی بود. ولی این روز آخرو تمومش کردم و الان یه مرد آزاد هستم
خدایا شکرت
البته نه شکرکه این مرحله رو
یادم نیست چند روز پیش شروعش کردم. کتاب"موش‌ها و ادم‌ها"رو میگم.ولی امشب یعنی همین الان تموم شد.غم انگیز و غم انگیز و غم انگیز...
دلم میخواد به بهانه غم انگیز بودن کتاب یه مقدار گریه کنم اما نشد.
کارای عقب افتاده م این چندروز انجام دادم یه سری دیگه هم مونده که قبل از تموم شدن این هفته روال میشن.
نمیدونم اگر کتاب های نخونده شده ی توی قفسه هام نبود باید چیکار میکردم.
آدم عمق تنهاییش رو وقتی می‌فهمه که اتفاق بدی واسش میفته و نیاز داره کسی دستشو محکم بگیره و فشار بده و بهش بگه: از پسش برمیای.  ولی پیدا نکنه چنین شخص امنی رو برای خودش. تلگرامو باز کنه و بالا و پایینش کنه و دنبال کسی بگرده که تو این موقعیت میتونه کمکش کنه ولی پیدا نکنه کسی رو. بعد مجبوره خودش خودشو بغل کنه و تو اوج تنهایی به این فکر کنه که واقعا از پسش برمیام؟ نمی‌شه همین الان زندگیم تموم بشه و لازم نباشه بعد از این اتفاقو ببینم؟ نمیشه تموم شه ه
یا عزیز
 
به آخر کتابایی که در حال خوندنشم نزدیک که میشم، میرم اون لیست کتابایی که تصمیم داشتم بخونم و نگاه میکنم. بعد مشتاق تر میشم کتاب های الان رو تموم کنم برم سراغ بعدیا. 
اما فروردین 98 من خیییلی کتاب خوندم. رکورددار بود تو کل ماه های 98. آخه اون موقع هری داشتم میخوندم. تا تموم میشد میرفتم جلد بعد. ینی خواب و خوراک نداشتم. اما این فروردین الان وارد 13 شدیم و هنوز یک کتاب هم تموم نکردم!
از اونجا که کامپیوتر هنوز خرابه و به خاطر قرنطینه نمیتونیم
دارم یه کاری میکنم که بعد تک تک حرفام بیام بشینم گوشه اتاق گریه کنم تا خود صبح !
بعد هی سعی کنم خیال بافی کنم ، ولی حتی نمیشه خیالی باشه ، همچی تموم شده همچی... !
باورم نمیشه ، اصلا نمیتونم باور کنم ، بگم آره تموم شده ، فکر نکن ... !
 
آدم هرجا باشه عادت میکنه و دیگه براش سخته از اونجا بره. نحوه ی فکر کردن هم بعد از مدتی، عادت می شود و دیگر عوض کردنش سخت است ...
 کتاب: خوشه های خشم
۱. رفتم پارک .. آقای منبع غذای پیشولا اومد .. یه عالمه گربه و کلاغ دهن باز اومدن .. پیشول پشمالو بود پیشول بداخلاق بود یه پیشول نر ـم بود ولی انق سفید و با ناز و ملوس بود که نگو:دی + با آراد دوس شدم .. همیجو با مامان و داداشش سر گربه ها صبت کردیم برا اولین بار بود این بچه رو میدیدم .. بم گف مگه نگفتم از خونه خوراکی بیاری برام؟ :دی من؟شیب؟تو؟:دی
۲. لازانیای پر پنیــــــــر خوشمزه تپل همه چی تموم:دی
۳. سریال hyde jekyll me ـو تموم کردم .. جزو سریالای خیلی خوبی بو
ارزش بعضی چیزا با به زبون آوردنش از بین می‌ره. این آخرِ بدبخت بودنه که به کسی بگی گاهی حالم رو بپرس.همیشه دیدن یه پیام ناگهانی، شنیدن یه سلام بی‌هوا، از آدمی که انتظارش رو می‌کشی، می‌تونه حال و روزت رو عوض کنه.گاهی آدم، خودش رو گم و گور می‌کنه، فقط به این امید که یه نفرِ «مشخص» سراغش رو بگیره. بر خلاف تصور، خوشحال کردن آدمِ غمگین خیلی سخت نیست، فقط کافیه وانمود کنی به یادش هستی.
امسال که اصلن سال نبود، معضلات و دغدغه ها و مصیبتها بود، ولی ایکاش لا اقل به خوشی قرن سیزدهم را تموم کنیم، مثل فیلمای قدیمی ایرونی! با یه جشن عروسی که همه تووش دعوتن، با موسیقی بادابادا مبارک بادا تا بله برون و بردن عروس و دوماد به حجله و بعدش رقص دسته جمعی میهمانها! جوری که تووی تاریخ بنویسند بالاخره آخرش قشنگ تموم شد!
شنبه اول باید برم بخیه دندونامو باز کنه!!!!بعد باید برم دندونمو پر کنه!!!!
بعدم ساعت 6 عصر باید برم ترمینال که برم جزیره!!!!
خدایا این 35 روز رو تموم کن تا بره هر چه سریع تر
امیدوارم زود تموم بشه و راحت باشم اونجا
مخصوصا ایکه وضعیت آماده باش هم هست!
اصلا حس خوبی ندارم برای رفتن به جزیره سیری

برام دعا کنید
پست قبلی رو یک ماه پیش نوشتم... و به همین راحتی یک ماه گذشت! بدون اینکه بتونم چیز مناسبی بنویسم :(
بهم حق بدید. درسام سنگینه و زیاااااد. هرچند اکثر دروسم رو واقعا دوست دارم. اما امتحانات نزدیکه...
کسایی که این وب رو از بهار امسال دنبال کردند می‌دونند که من چقدر در فصل امتحانات، گیج و درگیرم. نمی‌تونم بنویسم.
نمیتونم بنویسم...
حتی از این سفر مشهدی که رفتیم و شب یلدایی که اونجا بودیم... بهترین سفرم در طول زندگی مشترک!
حتی از مصاحبه علمی‌ای که اخیرا د
چقدر خوبه که آدم دست آویزی به گذشته باشه. انگار گذشته هویت تو رو جمع میکنه تو یه ظرفی که وقتی میری سراغش درشو باز میکنه و تنها چیزی که میبینی احساس امنیته. امنیت اینکه خود خودتو پیدا کردی. حتی تو دردهای گذشته هم آرامش و تکسین نهفته س. چون عمیقا برا توئه. نه برا هیچکس دیگه و نه از هیچکس دیگه. از خودت و برای خودت.
بعضی آدم ها تموم شدنی نیستند همیشگی اند. همین بعضی ها اگر نباشند می شوند درد، که تموم شدنی نیست اما کم شدنیه. شاید همینجاست که حافظ میگه دردم از یار است و درمان نیز هم. منم مثل حافظ معتقدم الا بذکرالیار هست که تطمئن القلوب میشه، واسه همینه که زنده ایم.
پ.ن:هوای فردا بستگی داره کی کجاست، کی تو دل کیه؟ شاید ابریه، شایدم نیست(رادیو چهرازی)
فکر میکنم اکثریتتون اسم این سریال رو شنیدین. ساخت نتفلیکس عه.اون قدر ک همه میگن نتونست منو مجزوب خودش کنه. اما درکل سریال خوبیه. مثلن ب اون حد از علاقه مندی نرسیدم ک ی شخصیت محبوب داشته باشم! همون کاپل اصلی سریال هنوز برام بیشتر از همه جذابن! 
بازی بچه ها ک شخصیت های اصلی این سریال حساب میشن فوق العاده اس. مخصوصا مایک و اِل (اسم بازیگر هارو نمیدونم.) فوق العاده اس. انگار تمام اون خوشحالی ها و خشم و هرچی ک هست رو واقعن میتونی تو صورت و رفتار اِل حس
{اهمیت و چرایی دعا برای ظهور - شماره 35}
 
افتتاح؛ کلید گشایش
 
هنگام خواندن دعای افتتاح به این جمله نورانی برمیخوریم:
اللَّـهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فی دَوْلَة کَریمَة... و اعلام میکنیم ما مشتاق دولت کریمه هستیم و پس از چند سطر شکایتی بر زبان جاری می نماییم: اَللَّـهُمَّ اِنّا نَشْکوُ اِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنا صَلَواتُکَ عَلَیْهِ...
امام زمان در ضمن این دو جمله این مطلب را به ما گوش زد میکند و میفرماید که: "هر شیعه باید مشتاق تاسیس حکومت
وای از آذر!
آذر داره تموم میشه!پاییز ۹۸ هم تموم....چی شد حاجی...
چی شد که پاییزا هی عاشق میشیم؟!
ما دو ساعت شب بسمونه!زود بیدار شیم!......
سال هاست شب ها زود تر از ۱۲ میخوابم ... تنهایی بیدار نمیمونم...مسمومه...شبا مسمومه!
دلم میخواست اینا رو به جای اینجا تو دفترچه ی کوچولوم بنویسم!
پاییز بود...آبرومم دستم بود...پشت در!
یه پاییز از اون پاییز گذشته!آبروم الان کجاست؟!تزریق شد به وجود؟!یا ریخت زمین؟!
آدم به دلش چطوری حالی کنه که اشتباه شده!؟
نتونستم ببخشم!شاید
هیچ وقت با زیر سوال بردن قید و حیا و نجابت یک دختر سعی نکنید لهش کنید چون یک کاراهایی هست که تاوان سختی داره...
چینی شکسته رو نمیشه بد زد فقط خودم بیشتر میشکنم بهتر همین جا هر چی بوده تموم بشه ...شاید تموم بشه اما نه فراموش میشن نه بخشیده...
تکلیف دل و عقل که مشخص بشه هر چقدر هم تلخ باشه بازم از تضاد این دوتا خیلی شیرین تره...
حتی اگه وانت هم هستین، به اندازه‌‌ی بنز‌ زیبا باشین. وانت بودنتون دست خودتون نیست ولی زیبا بودنتون که دست خودتون هست! نکته دقیقا اینه که اگه بپذیرم وانتیم، میتونیم سایر جنبه‌های زندگیمون رو قوی کنیم تا مثل بنز زیبا باشیم. پذیرفتن نقص‌ها و کاستی‌ها اولین قدم برای رسیدن به صلحه. با خودمون که وارد صلح بشیم، با تموم جهان می‌تونیم صلح کنیم:)) مثلا همین کشور زیبا(!) اگر نقص‌هاشو بپذیره میتونه دچار صلح درونی بشه و بعد با تموم جهان صلح کنه که انق
دانلود اهنگ من تموم عمرمو ب پات دادم واست غرورمو به باد دادم (علی پارسا)
دانلود آهنگ دنیا همش اینجوری نمیمونه علی پارسا | بهترین کیفیت MP3 ...دانلود آهنگ دنیا همش اینجوری نمیمونه ♫ دانلود اهنگ من تموم عمرمو به پات دادم به نام اینجوری نمیمونه با صدای علی پارسا به همراه تکست و بهترین کیفیت.
دانلود آهنگ علی پارسا دنیا اینجوری نمیمونه | دنیا همش اینجوری نمیمونه MP3 دانلود آهنگ علی پارسا دنیا اینجوری نمیمونه | متن و کیفیت عالی و همینک از رسانه بزرگ آپ
تموم شد جلو چشمای خودم تموم شد
دلم به اندازه دنیا  براش درد میکنه  قلبم براش جاکنه قلب درده برگشته  دوباره
ولی بازم نمیفهمه  بازم نمیفهمه
بازم اشتبیاه  های قبل
 
یه زمانی 8 سالم بود اقاجونم گفت بابا یه وقتی بشه آدمی زادم بخرن و بفروشن  اره اقاجون الان ادمم میفروشن خیلی ساده میفروشن
 
خدایا خودت به داد همه گرفتارا برس
خب الهنا و ربنا من لنا غیرک
شاملو، آخر افق روشن می‌گه:
و من آن روز را انتظار می‌کشم. حتی روزی که دیگر نباشم.
منم همین رو توی دلم تکرار می‌کنم. صبر می‌کنم که به نهایت برسم. جایی که بدونی و بفهمی. جایی که دوباره احساس کنی. جایی که این کابوس تموم بشه. زیر لب به خودم میگم هیچ‌چیزی ابدی نیست. شاید ما آخرش رو ندونیم، شاید آخرش رو نبینیم اما تموم میشه و من آن روز را انتظار می‌کشم. حتی اگر نباشم.
پانویس:
چند کلمه ای های مسخره ای هستن. به بزرگی خودتون ببخشید.
اصلا یادم نبود آخرین باری که اومدم اینجا کی بوده 
الان که تاریخش رو دیدم یاد اون روزهای پرالتهاب دوباره برام زنده شد
خداروشکر که تموم شدن و با خوبی تموم شدن 
مادرم جراحی شدن و حالشون خوبه ممنون از همه که نگران بودن 
براتون دعا میکنم هیچ وقت شرایطی که من تجربه کردم رو تجربه نکنین 
برام دعا کنین هیچوقت دوباره چنین شرایطی رو تجربه نکنم
ممنونم از همگی 
وقتی پیشت نیستم عکس هامونو نگاه می کنم. عکس ها مثل نون هاییه که میذاریم توی فریزر. اما خوبیشون اینه که تموم نمیشن تا وقتی مزه ی اون لحظه ها زیر زبون ذهنمون باشه 
خنده های واقعی ، من با تو واقعی می خندم و عاشق خندیدن هاتم
اما تو وقتی خوابی ، وقتی حواست نیست ، وقتی توی فکری ، وقتی نگرانی باز هم دوستت دارم‌. وقتی از دور میای وقتی نزدیکی ، همیشه دوستت دارم.
 
بعید می دونم حتی خودم و خودت هم دقیقا یادمون بیاد چه قدر روزهای عجیب غریبی از سر گذروندیم. ا
من هر صبح که از خواب پا میشم به اولین چیزی فکر میکنم اینه که امروز هم بیاد و بره و تموم شه و من تو رو نبینم و این اتفاق هم میفته  ولی برای من هیچوقت امروز تموم نمیشه چون هر صبح که از خواب پا میشم به اولین چیزی فکر میکنم اینه که ...
«کبریت زدم، تو برای این روشنی محدود گریستی»
همینه، تهش همینه، زورمون را می‌زنیم شاید بشه اصطکاک بین گوگرد سر چوب کبریت و جعبه کبریت به حد کافی برسه و بشه که یه روشنی کوچک تو دل تاریکی درست کنی، که بشه امیدت برای روشن و درخشان شدن همه جا اما نمیشه چوب کبریت تموم میشه و دوباره و دوباره و دوباره...
یه روزی یا نور همه جا را میگیره یا کبریت‌هات تموم میشه.
به نام خدا
 
چراغ اشپزخانه رو روشن کردم و جزوه و دفتر چرک‌نویس‌هام رو آوردم اینجا. بابا می‌گه: "نمی‌گذارم تو هم درس بخونی؟!نه؟!" می‌گم: "مگه با من چی‌کار دارین؟!" می‌گه: "خب می‌بینم وقتی دارم اخبار گوش می‌کنم تو هم حواست این وره! می‌بینم تو هم گوش می‌کنی! " می‌خندم و هیچی نمی‌گم. بابا می‌گه: "شب به خیر" 
بابا رفته خوابیده. جزوه پرپر شده‌م رو گذاشتم جلوم و ماهی می‌گه: "فردا تموم شه فقط!" و من هنوز سر در نیاوردم از خودمون وقتی می‌گیم: این دو س
یه کلیپه هست داره با حاج قاسم صحبت می کنه، میگه حاج آقا تموم شد؟
میگه نه هنوز اولشه، یه مرحله سختش تموم شد، تازه اولشه...
+ هنوز اولشه، خون حاج قاسم می جوشه و زنده می کنه همون طوری که خون اباعبدلله می جوشد و زنده می کند.
++ لا یوم ک یومک یا ابا عبدالله...

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دندانپزشکی شبانه روزی در شمال شرق تهران 22984100