نتایج جستجو برای عبارت :

ف مثل فلاکت:))

بعضی وقت ها با خودم میگم چطوری بعضی ادمها انقدر پولدارن ؟ از کجا میارن ؟ چرا ما هر چی میدویم به جایی نمی رسیم ؟
اجاره نشینی واقعا سخته و سخت تر هم شده واسه ما
کاش ما هم یه روزی دستمون به خونه برسه بتونیم خونه بخریم از این فلاکت رها بشیم
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی
خاک بر سر ترین مسلمانان افرادی هستند که در قرآن آیات جهاد و شهادت و عدم پیروی از کفار را میخوانند و میدانند خداوند.جز عزت برای مسلمانان نخواسته است
باز هم در انگلستان به پیرزنی که جز به ذلت مسلمانان و در مرحله بعد به فلاکت انداختن ایرانیان به چیز دیگری نمی اندیشد خدمت میکنند
 
 
آهنگ زیبای امیر و فلاکت به نام از سر خط .فلاکت خیلی عالی میخوند حیف کنار گذاشت رپ خوندنو 












متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.






param name="AutoStart" value="False">
تمام روزم رو به این امید سر میکنم که ساعت دوازده نیمه شب بشه،لای پتوی چرک مُردم بلولم و خواب از این دنیا رهام کنه...
 
~دیشب با جدیت از این حرف میزدم که باید بعد امتحان دستیاری بجنبم و زود شروع طرح بزنم تا قبل شروع رزیدنتی کمی پول در بیارم و از این فلاکت در بیام...خندید و گفت یعنی دیگه مطمئنی که قبول میشی?...یک لحظه وحشت کردم و با حیرت نگاهش کردم...خدای بزرگ من از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم...
 
 
نشستم واحدامو براشون میگم:)) باکتری. ویروس. فیزیو. آناتومی سروگردن. روانشناسی. یک مشت قولِ موجود در ترم دو!:)) هرچی بیشتر میگفتم بیشتر وحشت میکردن و برام ارزوی صبر میکردن. اصرار شدید که از همون اول ترم درس هرروز همان روز باشه ماجرا!:)) و بخونم جدی که بتونم پاس کنم. غمگینم . ولی چاره ای هست؟ نیست.
 
+ اتاق جدید بی نهایت سوت و کوره. ولی عوضش امکاناتش بیشتره و تمیز تره. باید کنار بیام این یه ترمو. نمیدونم واقعا:))
نمی دانم
شاید این خاک نفرین شده؛ اما چون منی که به نفرین اعتقادی ندارد چگونه این فاجعه ها را هضم کند؟!
اما شکی نیست که ما تاوان جهلمان و جهل پدرانمان را میدهیم. این ها چوب ساده لوحی ماست که در آستینمان فرو شده
اما غم انگیز تر آن است که ما از نادانی خودمان باخبریم و همچنان بر ندانستن ثابت قدم! اینکه هنوز هم در این فلاکت دست و پا میزنیم تاییدی بر این مساله است.
افسوس که نه وقاحت وحشی های روبرویمان تمامی دارد و نه مظلومیت ما
بر ماتم ما نقطه ی پایانی
امپاتی حس همدردی و نوع دوستی می باشد ،حسی که انسانها فقط خود را نمی بینند و فقط به فکر امیال و خواسته های خودشان نیستند .انسانها در هر شرایطی که هستند همنوعان خود را درک می کنند و خود را بجای دیگران و در شرایط خاص آنها قرار می دهند.
با تاسف باید بگویم که با گذشت زمان و پیشرفت علم و تکنولوژی ؛ این حس را فراموش کرده اند و فقط دنیای پیرامون خود را در هاله ای از حبابهایی که برای خود و نزدیکان خود بوجود آورده اند ، می بینند.انسانها برای رسیدن به امیال
بررسی بیش از صد کشور جهان نشان می‌دهد که میزان "دعا" و "استغاثه" و "الغوث الغوث" گفتن معمولا با فقر و فلاکت آن جامعه ارتباط دارد. بر اساس پژوهش Pew Research Center، مردمان کشورهای فقیرتر غالبا بیشتر دعا می‌کنند. دعایی که البته بی اثر است و کمترین تغییری هم در وضعیت اقتصادی و کیفیت زندگی مردم ایجاد نمی‌کند.
آن یارو توی صفحه‌ی مشاوره‌اش می‌گوید "بچه آوردن" مثل جنایت است. وقتی که یک انسان را به زندگی‌ در این دنیا دعوت می‌کنید جنایتکار و نابخشودنی هستید. یک وجود را به ذلت می‌کشانید. مجبورش می‌کنید در فلاکت و عذاب دست و پا بزند. چه میدانم. من تا حالا فکر می‌کردم زندگی یک هدیه است. یک جعبه‌ی که دورش روبان بسته‌اند و هرچقدر تکانش بدهی نمی‌توانی بفهمی داخلش چیست. هنوز هم این‌طور فکر می‌کنم. اما دقیق نمی‌دانم از پیش باختن، باختن بدتری است یا ام
آرمین 2afm که نام اصلی او آرمین زارعی است در تاریخ ۵ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۵ در تهران به دنیا آمد. وی خواننده رپ فارسی و دیس لاو است.
2AFM مخفف (آرمین-علی-فرهاد-مهراد) نام خود او و سه نفر دیگر از دوستان همکارش در عرصه موسیقی است.
آرمین سه سالی هست که برای اخذ مجوز سکوت کرده‌ و علیرغم تلاش موفق نبوده‌ است. در حال حاضر صفحه اینستاگرام او پیش از ۵ میلیون دنبال‌کننده دارد.
 
شروع فعالیت هنری آرمین 2afm
آرمین کار خوانندگی را از دوران دبیرستان شروع کرد. به گف
سوال:
وظیفه ما در قبال میلیونها دلار هزینه ای که برای تولید و نگهداری سگان و گربگان و ... در این مملکت میشود و در عوض بسیاری از مردم با فقر و فلاکت به سر می برند چیست؟ چه کسانی نهی از منکر نکردند و چنین شد؟ چرا قانونگذار جلوگیری نمیکند؟ چرا دولت مردمی عمل نمیکند؟ چرا حوزه و دانشگاه و دانایان و علما هدایت نمی کنند؟
دوستانی که در رابطه با این پیشنهاد نظر دارند بفرمایند:
 پیشنهاد:
 یک متن سوال و درخواست بصورت سر گشاده خطاب به نمایندگان مجلس و کارگ
۲۵۵۴ - «مهدی جلالی» ضدانقلاب فراری و آتئیست، که پیشتر اذعان کرده بود آمریکا ارباب او و دیگر عناصر اپوزیسیون است، این‌بار با مقایسه ایران و داعش، گفت: “هرجا اسلام‌گرایی سیاسی وجود داشته باشد ما در مقابل آن می‌ایستیم ... منشا همه فلاکت‌ها در خاورمیانه اسلام است (نه ارباب ما!)”لینک منبع اینترنتی: www.b2n.ir/mzdr107
دانلود فایل اصلی
"دود سیگار را بگیر به عرش رو"
 
عمیق ترین لذت این روزهایم روشن کردن سیگار غصبی که با فلاکت های بسیار بدست امده با کبریت است،اینکه با نگه داشتن کبریت روشن تا اخرین لحظه مجازات احتمالی را زودتر از موعد برای خود اعمال کنم و بعد متعجب شوم که این سوختگی لحظه ای دقیقه ای بعد تبدیل به هیچ میشود انگار که هیچ اتفاقی نیافتاده،بعد عمیق ترین کام هایی که میشود گرفت را از سیگار بگیرم انگار که رستگاری من در بلعیدن تمام آن باشد، باری به هر جهت با هر سیگاری که
قبلنا معتقد بودم برف غمای دلمونو دفن می‌کنه. اما الان می‌گم که وقتی ساختمون غم دلت تبدیل به یه برج n طبقه شده دیگه از برفم کاری ساخته نیست. اون واسه زمانی بود که غم یه زیرزمین تو مناطق زاغه نشین دل بود نه حالا که واسه خودش شوکت و مکنت دست و پا کرده.
 
 
+انقدر که تو این چند ماه اخیر دربارهٔ غم اینجا نوشتم  کهیر زدم. می‌دونید من نمی‌تونم اتفاقات خوب و خوشحال‌کننده رو خوب تعریف کنم. یعنی حس می‌کنم  نمی‌تونم حق مطلبو ادا کنم. اما تا دلتون بخواد
قبلنا معتقد بودم برف غمای دلمونو دفن می‌کنه. اما الان می‌گم که وقتی ساختمون غم دلت تبدیل به یه برج n طبقه شده دیگه از برفم کاری ساخته نیست. اون واسه زمانی بود که غم یه زیرزمین تو مناطق زاغه نشین دل بود نه حالا که واسه خودش شوکت و مکنت دست و پا کرده.
 
 
+انقدر که تو این چند ماه اخیر دربارهٔ غم اینجا نوشتم  کهیر زدم. می‌دونید من نمی‌تونم اتفاقات خوب و خوشحال‌کننده رو خوب تعریف کنم. یعنی حس می‌کنم  نمی‌تونم حق مطلبو ادا کنم. اما تا دلتون بخواد
سلام 
تمام شد . البته میخواهم که تمام شود، باید قدرت نداشته ام را جمع کنم، لاشه ی ضعیفی را که هرروز با خودم به دوش میکشم را جمع کنم، افکار و آرزوها و عقایدم را سامان دهم، به جای مهمل بافتن در مجاز و سیاه کردن کاغذ کمی جامه ی عمل بپوشم و در نهایت خدا را خدا را خدا را ‌...
خدا را برگردانم . 
به دنبالت نمی آیم، چون میخواهم به دنبال او بروم .
میخواهم از تو هجرت کنم، خودت میگفتی انسان برای پیشرفت هجرت میخواهد، پیامبر (ص) هم هجرت کرد تا رسالتش را تکمیل ک
سلام 
تمام شد . البته میخواهم که تمام شود، باید قدرت نداشته ام را جمع کنم، لاشه ی ضعیفی را که هرروز با خودم به دوش میکشم را جمع کنم، افکار و آرزوها و عقایدم را سامان دهم، به جای مهمل بافتن در مجاز و سیاه کردن کاغذ کمی جامه ی عمل بپوشم و در نهایت خدا را خدا را خدا را ‌...
خدا را برگردانم . 
به دنبالت نمی آیم، چون میخواهم به دنبال او بروم .
میخواهم از تو هجرت کنم، خودت میگفتی انسان برای پیشرفت هجرت میخواهد، پیامبر (ص) هم هجرت کرد تا رسالتش را تکمیل ک
اول تابستون به بابا گفتم لپ‌تاپ که قول داده بودی رو برام بخر
گفت صب کن فعلا قیمت دلار میاد پایین
گفتم نمیاد بابا از کی تاحالا چیزی تو این مملکت بالا رفته بعد پایین اومده؟
گفت نه صبر کن فعلا میاد
گفتم حالا بیاد هم صد تومن میاد اذیت نکن دیگه بخر
خلاصه از من اصرار و از اون انکار که نهههه صبر کن ارزون میشه
حالا شانس شخمی من که تو این خراب شده هیچی قیمتش پایین نمیاد
قیمت دلار کشیده پایین
هی هم بیشتر و بیشتر می کشه
و بابای من بیشتر و بیشتر بهونه دستش
من در شهرک غمکده ی
بی پایان درپی پابرهنگان، سوته دلان همدم شدن را بارها آزموده ام . با آه و فغان
شب و روزم را باهم پیوند زده ام . دل ربایان هوس انگیز در نظرم تداعی شده اما خویش
را در میان آنان بی نام و نشان یافته ام . نه رخصتی برای برخاستن  و نه فرصتی برای رهایی از تیره بختی داشته ام
تا زمانیکه همای رحمت جانم را بستاند و از این تاریکی و فلاکت نجاتم بخشد.
تعطیلی و تعلیق آخرین روز سال بود و دستور قرنطینهٔ خانگی. پارک ملت لابد هیچ‌وقت این خلوتی را ندیده بود به خودش. گیج و خالی خیره شده بودم به منظرهٔ آب و آبی آسمان و کوه‌های سفیدپوش و درخت‌ها با برگ‌های سبز برّاق نو. باید مرتّب هوای خنک و عطر شب‌بوها را فرو می‌دادم که بغضم نشکند وگرنه مجبور می‌شدم دست‌ها را از جیب در بیاورم و اشک‌هایم را با انگشت‌هایم پاک کنم که این روزها کار خطرناکی است. بعد کم‌کم رنگارنگی و طراوت اطراف حواسم را پرت
آیا کسی نیست که میان آجرهای خانه‌های ازگل، اقدسیه، الهیه، سعادت‌آباد، اوین، باغ فردوس، تجریش، دارآباد، درکه، دربند، زعفرانیه، نصرت، کشاورز، امیرآباد، یوسف‌آباد، بهجت‌آباد، کریم‌خان، ساعی، آرژانتین، فرمانیه، فرشته، قیطریه، کامرانیه، محمودیه، ولنجک، نیاوران، پاسداران، قلهک، اختیاریه، جردن، ظفر، ونک و سیدخندان، بوی خون کارگر را استشمام کند؟
هنگامی که مارکس می‌گوید:« در یک جامعه طبقاتی، ثروت در سویی انباشته می‌شود و فقر و گرسنگی
یکی از مشکلات خونه مجردی اینه که وقتی یکی دو هفته خونه نباشی و بری سریخچال و پارچ آب رو سر بکشی انگار آب مردابی که دوسه تا تمساح توش مُردن و یکی دوتاشونم زایمان کردن‌و چندتای بی ادبشونم جیش کردن ریختی تو حلقت.شاید باورتون نشه باهر دم و بازدم مزه ی مزخرف آب مونده ،زندگی فلاکت بارمو میاره جلوچشام.چی بود واقعا؟فکرکنین یه لیوان پر‌از خون با عفونت و چرک سرکشیده باشین.معدم دو سه بار با صدای بلند گفت این چه گوهی بود خوردی تو؟میدونین‌دنیا جای قشنگ
 
حس من به زندگی‌ام ، به زندگی خودم و همه‌ی آدم‌های مثل من ، این است که گیر کرده‌ایم توی یک کوچه‌ی بن بست، راه برگشتمان را نابود کرده‌اند . دارم غرق میشوم توی یک اقیانوس از ناامیدی و بی‌فردایی ، دست و پا میزنم که فرو نروم. آدم‌هایی که شاهد دست و پا زدن‌های منند ، لبخند میزنند و میگویند : دلت خوشه. میگویند : بعدش چی؟؟ من اما فقط میخواهم که فرو نروم . می‌دانی ، ما راستی راستی داریم میمیریم . هیچ چیز روشنی شاید منتظر ما نباشد، من در اوایل دهه‌ی
تحریم ظریف منو یاد یه انیمیشن قدیمی انداختیادتونه یه خمیر کرم رنگ بود تو برنامه کودک؟ (خمیره شکل آدم بود همه کاری هم میکرد، یه بارم جورابشو میخواست بدوزه، دوخت به دستش، بعد جورابه رو کشید تو لامپ، دوخت به لامپه) قسمت جورابه رو پیدا کردم. ازینجا دانلود کنید.یه بار خواست گندشو جبران کنه، رفت جارو برقی آورد، اول خودش داشت جارو میکشید، بعد جاروئه قاطی کرد از دستش در رفت هرچی تو صحنه بود اعم از قاب عکس و میز و صندلی رو خورد، آخر سرم خود خمیره رو خو
وقتی پیامبر اکرم دعوت به اسلام را شروع کرد او را محدود کردند و مجبور شد با اهل بیت و نزدیکان به شکافی از کوه پناه ببرد(شعب ابی طالب). خوب وقتی اوضاع یک مجموعه مدیریتی خوب باشد، همه از مدیر تعریف می کنند و از او حمایت می کنند. اما ممکن است در شرایط بحران اعضای یک مجموعه بگویند این مدیر باعث شد ما  به این فلاکت بیافتیم. اما اطرافیان پیامبر، این شرایطِ خیلی سختِ زندگی را تحمل کردند. حالا ببینید در تاریخ هست که در این شرایط سخت که پیامبر به حامی نیا
خدایا مصلحتت رو شکر!
برای یکشنبه اصلا اتوبوسی برای رشت به تهران وجود نداره!! یعنی دقیقا از 21 ام موجودی اتوبوس رو زدن صفر تا چندین روز.
چرا؟ همه ی اتوبوسا رو ظاهرا فرستادن برای راهپیمایی اربعین.
نمی دونم واقعا چی باید گفت.
هر حرفی آدم بزنه ممکنه به آدم انگ بی دینی بخوره!! در حالی که کمترین خواسته ی آدم از زندگی میتونه وجود داشتن اتوبوس برای رفتن از شهری به شهر دیگر باشه!!!!
یعنی واقعا مردم شهر باید زندگیشون مختل بشه؟ نباید حداقل محض رضای خدا دو تا
یکی فراز آرد، یکی برافکند. یکی پی کند، یکی پی ریزد. یکی بالا رود، یکی پایین غلتد. از چرخ خارج شود یا فروتر گردد. از چنین دُور، خارج شدن خوش است.
هیچ چیز بر سر جایش ثابت نیست؛ به جلو حرکت کند یا به عقب گردد. آنچه به عقب گردد فرو پاشد، آنچه به جلو رود بقا یابد. 
انسان با انسان برابر نیست، حیوان با حیوان، درخت با درخت، سنگ با سنگ. هر روح، کیهان خویش است و با کیهان‌های دیگر به خصم یا وفاق. یار باشد یاری بیند، خصم گیرد کالبد از کف دهد تا از نو به تنی هستی
نابغه!(گفت و شنود)
گفت: وزیر سابق مسکن و شهر‌سازی نوشته است حالا دیگر برای رفع محدودیت‌های مالی در زمینه مقابله با کرونا باید FATF را بپذیریم!گفتم: ولی خود آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها و نیز مدیریت FATF رسما اعلام کرده‌اند که پذیرش FATF تغییری در محدودیت‌های مالی ایران ایجاد نمی‌کند، رئیس‌کل بانک مرکزی هم می‌گوید هیچ تاثیری ندارد.گفت: چه عرض کنم؟!گفتم: اصلاً از کدام رابطه مالی برای مقابله با کرونا حرف می‌زند؟! آمریکا و اروپا از شدت فلاکت به ماس
. لحظه ها ، لحظه ها و لحظه هاهر لحظه، هر دقیقه، هر ثانیه، همه و همه منتظر اند...منتظر تر از هر منتظرند!...قرار است کسی متولد شود؛ کسی که امید هر ناامیدی ست...کسی که قرارِ هر بیقرار است!...نمیدانم کیست!.. ولی هر که هست، کار همه دست اوست، همینقدر را میدانم!...همینقدر را میدانم، که بدون او دیگر عشق و امید معنا ندارند، اصم مطلق میشوند، گنگ تر از هر گنگ!...بدون او جهان، ناقص است!بگذریم...هر گاه حالم از این دنیا سر تا سر نفرت، بهم میخورد، به او فکر میکنم، با خو
. لحظه ها ، لحظه ها و لحظه هاهر لحظه، هر دقیقه، هر ثانیه، همه و همه منتظر اند...منتظر تر از هر منتظرند!...قرار است کسی متولد شود؛ کسی که امید هر ناامیدی ست...کسی که قرارِ هر بیقرار است!...نمیدانم کیست!.. ولی هر که هست، کار همه دست اوست، همینقدر را میدانم!...همینقدر را میدانم، که بدون او دیگر عشق و امید معنا ندارند، اصم مطلق میشوند، گنگ تر از هر گنگ!...بدون او جهان، ناقص است!بگذریم...هر گاه حالم از این دنیا سر تا سر نفرت، بهم میخورد، به او فکر میکنم، با خو
حسام حسین‌زاده
 
به گمانم تدریس علوم انسانی به‌طور کلی و علوم اجتماعی به‌طور خاص همیشه چالش‌برانگیز است. این علوم بیش از علومِ دیگر در معرض دست‌اندازی ایدئولوژی‌ها هستند. نگاهی به کتاب‌های مربوط به این دروس در مقاطع مختلف تحصیلی در نظام آموزشی‌مان بهترین گواه بر این ادعاست. در جریان تألیف این کتاب‌ها، تلاشی مداوم برای تحقیر فرهنگ غرب و اسطوره‌سازی از فرهنگ ایرانی-اسلامی صورت گرفته است؛ تلاشی که دانش‌آموزان نسل جدید را در بسیاری از
امام کاظم(علیه السلام):برحذرباش ازشوخی ومزاح بی جا , چون که نورایمان را از بین میبردوجوانمردی وآبرو راسبک و بی اهمیت می گرداند.
امام کاظم(علیه السلام):درمیزان الهی , عمل وچیزی سنگین تر از ذکرصلوات برمحمدواهلبیتش نیست.
امام کاظم(علیه السلام):امانتداری وراستگویی هردوموجب توسعه روزی میشوندولیکن خیانت درامانت و دروغگویی موجب فلاکت وبیچارگی وسبب تیرگی دل میباشد.
امام کاظم(علیه السلام):اهل زمین مورد رحمت هستندمادامی که خوف وترس ازگناه ومعص
 
معرفی مانهوای who made me a princess
 
 
روزی که من ناگهان یک پرنسس شدمژانر: فانتزی ، عاشقانه ، تاریخی ، کمدیوضعیت:در حال پخش و ترجمهادیتور و مترجم : zari
خلاصه داستان:این داستان داستان آناستازیای فقیره که تو فقر و فلاکت میمیره و بار دیگه تو بدن یه پرنسس به دنیا میاد!این بار تو ناز و نعمته و هر چی میخواد براش مهیاست ولی پدر وحشتناکی داره که قصد گرفتن جونش رو داره!
 
 
گاهی اوقات زندگی سختی تجربه می کنیم، هم محیط بیرونی و هم محیط درونی مان آشفته است، و هیچ نظمی ندارد. در چنین شرایط ممکن است دچار انواع و اقسام خرافات شویم و زندگی مان بیش از پیش سخت تر شود.
خرافات محصول زندگی فلاکت زده است
عقاید یکی از پیشوایان فرقه ی وهابـــی را میخواندم، اینکه در چه شرایط تاریخی زندگی میکرده و اصولا خصوصیات رفتاری و فکری اش چه بوده است. نویسنده نوشته بود که در شرایطی تاریخی متولد می شود که جهان اسلام دچار آشوب و آشفتگی شده ب
لاک فیروزه ایم یه مدتیه سفت شده و نمیشه ازش استفاده کرد :( دلم گرفته ، یعنی دیشب ن حالمو گرفت ، این هفته خوب شروع شده بود ولی مثل اینکه من نمیتونم چند روز پشت سر هم خوشحال زندگی کنم ، دلم  یه لاک آبی کمرنگ که حالت صدفی داشته باشه میخواد :(
+: میدونید ؟ مهم نیست که یه دختر 23 ساله در مقابل یه پسر 15 ساله تو این جامعه حرفش خیلی بی ارزش تره ، برام مهم نیست کسی جنس مونث رو آدم حساب نمیکنه ، برام مهم نیست دنیا چقدر حق دختر ها و زن ها رو خورده ، برام مهم نیست
قبلا گاهی وقت‌ها به این فکر می‌کردم که چرا من در آمریکا متولد نشدم تا در کمال آسایش و خوشبختی زندگی کنم و خوشبخت باشم؟ اما حالا وقتی به خیلی از آمریکایی‌های خوشبخت و پولدار نگاه می‌کنم مثل همین آقای ترامپ، چقدر خوشحالم که در کالبد او به دنیا نیامدم واقعا اگر من یک آقای ترامپ بودم خودکشی می‌کردم. گاهی وقت‌ها هم از خودم این سوال را می‌کنم که اگر مثلا در افغانستان یا سوریه یا یمن و عربستان به دنیا می‌آمدم چه؟ تنم از این سوال به لرزه در می‌آ
قبلا گاهی وقت‌ها به این فکر می‌کردم که چرا من در آمریکا متولد نشدم تا در کمال آسایش و خوشبختی زندگی کنم و خوشبخت باشم؟ اما حالا وقتی به خیلی از آمریکایی‌های خوشبخت و پولدار نگاه می‌کنم مثل همین آقای ترامپ، چقدر خوشحالم که در کالبد او به دنیا نیامدم واقعا اگر من یک آقای ترامپ بودم خودکشی می‌کردم. گاهی وقت‌ها هم از خودم این سوال را می‌کنم که اگر مثلا در افغانستان یا سوریه یا یمن و عربستان به دنیا می‌آمدم چه؟ تنم از این سوال به لرزه در می‌آ
سلطانه رمانی بود که دائم تو کتابخونه چشمش بهش می افتاد ولی هر بار نمی شد بخونمش...
و بالاخره خوندم:)
دو برهه ی سلطنتی هست که من به شدت به فراز و نشیب تاریخشون علاقه مندم یکی برهه سلطنتی لویی ها در فرانسه و دیگری برهه سلطنتی عثمانی ها در عثمانی سابق یا همون ترکیه امروز.
و دو تن از ملکه هایی که به سرنوشتشون علاقه دارم ملکه ماری آنتوانت همسر لویی شانزدهم و ملکه خرم سلطان همسر سلیمان قانونی هستن.
همیشه هم این دو رو با هم مقایسه میکنم.
اولی تو ناز و نع
دارم این روزها به این  چیزها فکر می کنم:
اول اینکه چقدر حافظه تاریخی مردم ضعیفه و فراموش کردن از وقتی این دولت اومده چقدر ناکارآمد بوده و بدترین دولت در تاریخ جمهوری اسلامی بوده در طول این هشت سال ما نه تنها اقتصادمون فلج شد بلکه عزتمون هم از دست دادیم
دوم قشر مرفه همیشه بلندگوهای پر سر و صدا تری دارن 1500 نفر فقط در شهریار به خاطر اعتراضات آبان کشته شدند یک هنرمند انصراف نداد! فقط به یک بیانیه بی خاصیت اکتفا کردند.
هیچ هنرمندی نیست که دولتی نبا
با یکی از دوستانم حرف میزدم متوجه شدم دغدغه فکری اش وضع کشور است، و با خود اندیشیدم که من هم دغدغه دارم اما نه دغدغه وضعیت کشور یا جامعه بلکه دغدغه ی خودم را دارم، اینکه همان کسی باشم که میخواهم باشم.
 
بیرون از تو هیچ اهمیتی ندارد
بیرون از تو جنگ باشد یا جشن، تفاوتی در حال تو نخواهد کرد،چه بسا جشنی باشد اما درونت عزا باشد. احساس خوشحالی، احساسیست که وابسته به هیچ عامل بیرونی نیست.
 
بیرون از تو انعکاس درون توست
به این قانون ساده ایمان بیاور و
 
« لَقَدْ کانَ لَکُم فِی رَسوُلِ اللهِ اُسوةٌ حَسَنَة » (1)
سالیان و قرون متمادى است که دانشمندان و اندیشمندان عالم در پاسخ به این سؤال که محمد (ص) کیست و چه شخصیتى داشته است ؛ کتاب‏ها و مقالاتى نوشته ‏اند و به قدر توان و فهم خویش مطالبى را بیان کرده ‏اند ، به طورى که اگر بخواهیم آثارى را که در خصوص آن پیامبر عظیم الهى به زبان‏هاى مختلف تالیف شده است جمع ‏آورى کنیم ، موسوعه ‏ى بسیار عظیمى خواهد شد که از نظر کمى و کیفى بى ‏نظیر است . به نظر شم
میزان امید به زندگی پدربزرگ و مادربزرگم تو 80 سالگی اونقد بالاست که هر چند وقت یه بار میان تهران،همه جاشونو چکاپ میکنن و دوباره برمیگردن نهار، جوجه شونو میزنن...
اگر دردی داشته باشن،سریع درمان میکنن
پدربزرگم سرطان داشت و درمان کرد. هرروز ورزش میکنه. سر زمان مشخص ریش هاشو اصلاح میکنه.
مادربزرگم چندین ساله قند و آسم و روماتیسم رو یه جا باهم داره. الان دیگه نمیتونه بشینه. اما چنان قشنگ بلده تو همون جا،زندگی رو بچرخونه که احدی نمیتونه. صبح به صبح،
بیوگرافی حسین رحمتی:
حسین رحمتی متولد 12 مرداد 1366 با نام هنری حصین (پیش‌تر حسین ابلیس)، از خوانندگان رپ فارسی است. حصین فارغ التحصیل فوق لیسانس رشته ارتباطات از دانشگاه ارمنستان می باشد. حصین همکاریهای مشترک با هیچ‌کس، رضا پیشرو، امیر تتلو، صادق، علی اوج، شایع، عرفان، فلاکت، بیگرض، سوگند، نیموش، سهراب ام جی داشته است.
 
حصین در سن ۱۷ سالگی رپ رو اغاز کرد به عبارتی حصین از سال ۱۳۸۳ کارش را با گروه ۰۵۱ و آهنگ تو زنده میمونی آغاز نمود. اعضای اول
درهرچهارراه حرفش مطرح بوداینکه بنزین هرگاه افزایش قیمت میافت.زیرساخت هانظام جمهوری اسلامی ایران مداوم زیرسوال میرفت فاجعه بود.
هربارافزایش قیمت حامل های انرژی مطرح میشدهمه میگفتنداین اقدام تورم انتظاری راافزایش میدهدوشاخص فلاکت رانیزافزایش میدهد.درکنارآن کاهش دستوری نرخ سودسپرده جهت چرخیدن تولیدات کارخانجات مطرح میشد.درفصل سرماساعت24درهنگام تعطیل بودن بیشترنهادهای مالی همچون بانک هاسه قوه مقننه ومجریه وقضائیه تصمیم به افزایش قیم
همه ی ما ممکن است در مقاطعی از زندگی از زمان حال فاصله بگیریم، گرفتار افکار وسواسی یا احساسات وسواسی شویم. گاهی آنقدر این احساسات و افکار شدید هستند و به آن عادت کرده ایم که دیگر جزوی از هویت ما شده اند، و ما نمی توانیم تفاوتی بین خودمان و مثلا احساس اضطراب حس کنیم، در ذهن ما، این جمله بارها تایید شده است: من مضطرب هستم، من افسرده هستم و...
اما برای اینکه تفاوت بین خود و این احساسات را تشخیص دهید، نیاز دارید مراقبه کنید، و در حین مراقبه متوجه می
1. حاجی چرا یهو انقد همه چی سخت شد؟ :| من تجسم فضاییم تو دیواره. خب؟ بعد کلا بحث دوران و اینا که میشه دست و پام رگ به رگ که هیچی، رگای مغزمم دوران پیدا میکنن :| مرگ بر هندسه :| از این به بعد که از بحث ماتریسا میاد بیرون باید در اوج خداحافظی کنم و بعد از درصدای هشتاد نود به همون خود واقعی هندسه م برگردم :| بالاخره کل شی یرجع الی اصله، ملت به آغوش یار، منم به درصد ده بیست هندسه :| زیبا نیست؟ هست دیگه...
از دینی و عربی نگم براتون... دینی اون درسای احکام و اینا
می گویند برای مهارت در هر کاری حداقل 10 هزار ساعت تمرین لازم است، و این یعنی سال ها زمان برای رسیدن به درجه ی استادی در هرکاری.
فرقی ندارد به دنبال چه باشی. مهارت در نقاشی یا مهارت در سخنرانی و حتی مهارت در یک بازی کامپیوتری. باید خودت را ملزم کنی که برای ادامه ی راه قدم برداری، این یعنی ثبات داشتن بعد از تصمیم برای تغییر.
مدیتیشن ابزاری برای مهارت یافتن در تغییر شخصیت
ممکن است شخصیتی به شدت متزلزل داشته باشی، پر از اضطراب، افسردگی و سایر احساس
بلاخره که چی ؟ تا کِی این وضعیت ؟
کِی میخوای به خودت بیای ؟ کِی میخوای بفهمی برای هیچکس پشیزی حال و احوالت و آیندت اهمیتی نداره ؟
تنها کسی که میتونه نجاتت بده از این فلاکت خودتی عزیزم..
باید بایستم بالای این چاه و دست خودمو بگیرم و بکشمش بیرون از این منجلاب .. چون به قول شاعر : نجات دهنده .. مرده است .
نمی خوام به نتیجه فکر کنم ..برام مهم نیست که امسال به هدفم میرسم یا سال دیگه .. فقط میخوام هر روز بهترینِ خودم باشم...
خستم از این وضعیت .. و له له میزنم
اینکه هخامنشیان امپراطوری ستایش برانگیز و فاتحی داشته‌اند گرچه لذت‌بخش است، اما به «گذشته» تعلق دارد. به پشت سر. امروز کجای دنیا ایستاده‌ایم؟ تا چه‌اندازه در دنیا تأثیرگذاریم؟
اینکه کوروش انسان بزرگ و بخشنده‌ای بود و به ادیان مختلف احترام می‌گذاشت، دقیقاً چه ارتباطی به ما دارد؟ آیا ما هم برای نظر و نگاه مخالفی که نمی‌پسندیم احترام قائل هستیم یا با شلیک واژه‌ها و تهمت و تهدید و تحقیر و فحاشی جنسی خفه‌اش می‌کنیم؟
مثل معتاد کارتن‌خوا
شاید بهتر بود بعد از خشایار الوند اصلا پایتختی ساخته نشه. اون جوری تصوری که از پایتخت توی ذهنامون بود، همون سریالِ محبوب و آموزنده ای بود که وقتی مینشستیم پاش، لحظه ای خنده از لبامون نمی افتاد. 
البته بحث من، نویسندگیِ ضدفرهنگِ فیلم نیست... بگذریم از همه ی بدآموزی ها و بداخلاقی هایی که پایتخت 6 بهمون نشون داد که واقعا بخاطر رفتار بی ادبانه ی بچه ها با بزرگتراشون توی فیلم، تیکه های مثبت هجده، آرایشهای نامناسب و خیلی چیزای دیگه، خیلی با پایتخت
بسم الله الرحمن الرحیم
نمیدانم چه طور بگویم و از کجا شروع کنم. می دانم که این روزها خودتان هزار و یک گرفتاری مالی و روحی و فلان و بهمان دارید. ولی لطفا حتی شده در حد خواندن و دعا کردن و منتشر کردن هم که شده، دریغ نکنید.
این پست را یادتان هست? + بند۶ این پست را می گویم. میم عزیزم، دختر قشنگم شهریور دوباره خودکشی کرد. این بار ولی اوضاع روحی و جسمی اش از همیشه وخیم تر و افتضاح تر بود و هست. دارویی که برای خودکشی خورده بود اندام های مهم داخلی اش را آسیب
دوشنبه ها تنها روزایی هستن که یکم وقت آزاد دارم چرا؟ چون فقط یه کلاس باکتری دارم ۱۰ تا ۱۲ و تامام امروز هم بعد کلاس باکتری پر کشیدم سمت خونه تو راه به ذهنم رسید که قبل رفتن به خونه امروز که وقت دارم یه سر به آرایشگاه بزنم و از این وضع فلاکت بار دربیام به مادرم زنگ زدم که نگرانم نشه گفت کارت تموم شد بگو بیام دنبالت گفتم نه پیاده بر میگردم  از مترو تاکسی سوار شدم و رفتم آرایشگاه خداروشکر نوبت خودم بود و توی نیم ساعت کارم تموم شد و راه افتادم پیاد
معرفی مانهوای who made me a princess
(چه کسی منو پرنسس کرد)
 
 
نام انگلیسی: who made me a princess
نام فارسی : روزی که من ناگهان یک پرنسس شدم
ژانر: فانتزی ، عاشقانه ، تاریخی ، کمدی
وضعیت: در حال پخش و ترجمه
خلاصه داستان:این داستان داستان آناستازیای فقیره که تو فقر و فلاکت میمیره و بار دیگه تو بدن یه پرنسس به دنیا میاد! این بار تو ناز و نعمته و هر چی میخواد براش مهیاست ولی پدر وحشتناکی داره که قصد گرفتن جونش رو داره!
 
معرفی مانهوای who made me a princess
(چه کسی منو پرنسس کرد)
 
 
نام انگلیسی: who made me a princess
نام فارسی : روزی که من ناگهان یک پرنسس شدم
ژانر: فانتزی ، عاشقانه ، تاریخی ، کمدی
وضعیت: در حال پخش و ترجمه
خلاصه داستان:این داستان داستان آناستازیای فقیره که تو فقر و فلاکت میمیره و بار دیگه تو بدن یه پرنسس به دنیا میاد! این بار تو ناز و نعمته و هر چی میخواد براش مهیاست ولی پدر وحشتناکی داره که قصد گرفتن جونش رو داره!
تاریخ نه دید نه می بیند نه خواهد دید مردمان سرزمینی را که به حکومتش اجازه دهد با او از یک کره اسب یک روزه (چهار صد میلیون تومان) و یک شماره تقریباً روند (هشت صد میلیون تومان) به مراتب مراتب مراتب مراتب پست تر و خوارتر و بی ارزش تر و ذلیل تر نگاه کند و پذیرش صد در صدی فقر و فلاکت مردمش، توسط مردمش بزرگ ترین افتخار او باشد
مردمی که اتومبیلی را، گاری ای را، دوچرخه و موتور سیکلتی را، پرایدی را، پیکانی را، تکه خاکی در دوووووووووورترین نقطه ی خشک و بی
مشت در جاهایی نمونۀ خروار است که تصادفی برگرفته شده باشد
و نه با جستجو و جمع‌آوری دانه به دانه
***
معنویّت‌گرایی‌هایی از این سخ که:
"تصوّر نکنید بهشت از جنس باغ‌های دنیوی است"،
عین مادّی‌گرایی است.
***
برای درمان آسیب‌های اجتماعی باید از ظرفیّت شریعت استفاده کرد
نمایش انتقادی آنها اوضاع را خراب‌تر می‌کند و بس
***
اگر انسان عجیب‌ترین مخلوق خداست،
ایرانیان هم عجیب‌ترین ملّت جهانند
***
جوانان دم بخت!
توت را اگر بشویی شیرنیش از بین می‌رود
اگر
هر آدمی باید کسی را داشته باشد شبیه آینه،
بنشیند به تماشایش و گره از زلف تنهایی خودش باز کند. نیم کند غصه هایش را میان
خودش و آن دیگری تا قوت هر دو شان، بغض بشود... با هم ریسه ببندند به شادی یکدیگر،
از هم نشناسند خودشان را و با هم بشناسند خودشان را .حالا که میانه این طلوع نشسته
در آخر قصه دیگر امید سوسوی اشراقی نیست در طلیعه بعدی... و من بی نوا جغد شومی و
فلاکت را کلمه کردم و از جان به زهر رسیده ام برایت نوشته ام، انصاف نیست  این یکی را از قلم بینداز
بعضی ها می گویند اصلا چه نیازی به رشد فردی داریم؟ چه نیازی داریم شخصیت مان را بهتر کنیم یا بدتر از آن به دنبال تغییرش باشیم؟! بعضی ها حتی مربیانی را که به آموزش می پردازند را متهم به سودجویی و .. می کنند اما همین افراد اگر در برابر فردی قرار گیرند که شخصیت تنفرآمیزی دارد، او را علاوه بر اینکه از کنار خود طرد می کنند، بلکه احساس تنفرآوری از بودن در کنار چنین اشخاصی پیدا می کنند.
 وقتی تنفرآور می شوی
وقتی پر از منفی بافی، اضطراب و تنفر باشی، بوی م
دلم میخواد تو این شرایط سازمان سنجش روبگیرم فقط بزنم ازاون حرکتا هس که طرف یه چرخ میزنه با پشت پاش میزنه توصورت طرف بعد طرفم پخش زمین میشه ازاونا که اسمشم نمی دونم ......نه واقعا احساس میکنم سازمان سنجش داره لذت میبره این جوری باروح وروان جوونای مردم بازی میکنه .....من سه شب درست حسابی نخوابیدمممممم(اکنون زارزدن من را تجسم کنید)حالا شما فک کنید تواین اوضاع احوال نابسامان بنده یک عدد دخترخاله  مریض وروانی  دارم زنگ زده بود گوشیم دیده بوده جواب ن
باید تحقیرهای بعد از شکست‌های سنگین ایران در دو جنگ با روسیه و تحمیل شدن قراردادهای خفت‌بار گلستان و ترکمنچای را چشیده باشیم تا لذت این روزها را درک کنیم.
باید تلخی قراردادهای ۱۹۰۷ و ۱۹۱۵ مابین روسیه و انگلیس را که ایران را بین خود تقسیم کرده بودند، در ژرفای جان احساس کرده باشیم تا شیرینی فتح و ظفر این روزها را بفهمیم.
باید اندوه فلاکت ایران و ایرانی را در تحملِ گذاشتن و برداشتن شاه این مملکت به دست بیگانگان (انگلیس) در دوره پهلوی اول و دوم
بسم الله
فقر از دیدگاه پیشوایان دین:
1ـ‌ فقر و بدبختی :
واژه «بدبخت» به معنای کسی است که دارای بخت و اقبال بد باشد، از این رو به کسی که مصیبت‌ها، فلاکت و رنج فراوان دارد بدبخت می‌گویند. در میان گفتار پیشوایان دین یکی از عوامل بدبختی فقر و تهیدستی است.
ادامه مطلب
♦️misery index شاخص بدبختی
شاخص بدبختی یا فلاکت، در دهه 1970 ابداع و به عنوان یکی از شاخص های کلیدی در کشور آمریکا که بیانگر میزان شفافیت اقتصادی دولت بوده، مورد استفاده قرار می گیرد.
♦️unemployment rate نرخ بیکاری
♦️inflation rate نرخ تورم 
اهمیت نرخ بیکاری و نرخ تورم آن جا مشخص می شود که از جمع این دو نرخ، شاخص بدبختی محاسبه می شود.
misery index=
➡️unemployment rate + inflation rate

در سال 1999، آقای بارو یکی از اقتصاددانان دانشگاه هاروارد، با افزودن نرخ بهره و کسر درصد افزایش تو
روزی شاه محمود غزنوی در بیابان از لشگر خود جدا افتاده و از قضای روزگار به تنهائی اسب می تاخت که ناگهان بر کنار دریا طفلی را تنها و مغموم دید . د رحیرت و تعجب بر کنار طفل نشست و از او پرسید که : 
" ای طفل غمزده ، این چه حالتی است و در این جا چه می کنی ؟ " 
طفل گفت : ای امیر ، ما هفت طفل بی پدری هستیم که با مادر خود در نهایت فقر و فلاکت در این نزدیکی زندگی می کنیم و گذران ما از این ماهی است که با صدها زحمت و مشقت از صبح تا شام از این دریا صید می کنیم و قوت م
دیروز گفتم به دانشکده میروم اما کاش نمیرفتم!
خب همیشه این را بمن گفته اند که روز یکشنبه برای ما خوب نیست، روز نحسی است، کاری رو در روز یکشنبه شروع نکنیم و...تا آنجاکه داییم که شغل آزادی دارد یکشنبه هارا برای خودش روز تعطیل کرده و هیچوقت کار نمیکند.همیشه به این چیزها گارد گرفته ام که آخر که چی؟  همه روزهای خدا عین هم هستن و نمیشود که روزی را نحس عنوان کرد. اما طبق چندین سال جمع بندی ام به این نتیجه رسیده ام که واقعا روز یکشنبه برای ماها شانس نمیا
قانونِ همسویی با جهانِ هستی:
وقتی با جهان هستی همسو و هماهنگ شوید، مورد حمایت ابر، باد، خورشید، ماه، آسمان و فرشتگان قرار می‌گیرید. برای کمک گرفتن از تمام انرژی‌های جهان هستی و رشد و تعالی باید ۱۰ قانون را در نظر داشته باشید
۱. قانون خلاء (خالی شدن):
هر انسانی ک خالی شود، قدرتمند می‌شود. خالی شوید از کینه، حسد، دروغ، نفرت، گناه، علم و محبت. هر چ دانش داریم ب دیگران یاد بدهیم تا جا برای ورود علم جدید باز شود.
۲. قانون جریان و حرکت:
هر چیزی ک جاری
ما با رفلکس چنگ زدن یا Grasping reflex به دنیا میایم. یعنی اگه انگشتمون رو بذاریم کف دست یه نوزاد، محکم بهش چنگ می‌زنه. این رفلکس علی‌الظاهر بعد از سه ماهگی از بین میره و چنگ زدن میشه جزء کارهای خودآگاه انسان. نگاه که می‌کنم به خودمون، به نوع بشر، می‌بینم تو تقلای دائمی هستیم که به یک چیز چنگ بزنیم. دائم دنبال تثبیت خومون هستیم. دنبال اینکه کمربندهای ایمنی رو ببندیم. مطمئن باشیم در خطر نیستیم، سلامتیمون، پولمون، شغلمون، اعتبارمون، احساساتمون. ما
البته این بار نمیخواهم خیلی سریع توپی از انرژی و هیجان را به دنیا پرتاب کنم.خیلی آرام تر شده‌ام.خیلی کلنجار رفته‌ام.داد زده‌ام.سرم را به شیشه تکیه داده‌ام و دست هام را فشار داده‌ام روی چشم هام.تابستان تنبلی هم شده امسال.دیشب یکی از کنکوری های پارسال هم این را تایید کرد که جان آدم در می‌آید تا تمام شود.من که ظاهرا مشکلی ندارم.شب ها در خوابم ماجراجویی میکنم.روزها به سکوت می گذرد:سکوت صبح و ناله‌های آرام یخچال خانه،سکوت کوچه ها،سکوت اتوبوس
البته این بار نمیخواهم خیلی سریع توپی از انرژی و هیجان را به دنیا پرتاب کنم.خیلی آرام تر شده‌ام.خیلی کلنجار رفته‌ام.داد زده‌ام.سرم را به شیشه تکیه داده‌ام و دست هام را فشار داده‌ام روی چشم هام.تابستان تنبلی هم شده امسال.دیشب یکی از کنکوری های پارسال هم این را تایید کرد که جان آدم در می‌آید تا تمام شود.من که ظاهرا مشکلی ندارم.شب ها در خوابم ماجراجویی میکنم.روزها به سکوت می گذرد:سکوت صبح و ناله‌های آرام یخچال خانه،سکوت کوچه ها،سکوت اتوبوس
عزیز،
سلام.
این‌طوری صدات می‌کنم چون آوای عزیز گفتنت را توی ذهن دارم. این طوری صدات می‌کنم چون کسی که تازه‌گی با نگاهِ عجیب و زیباش نفسم را در توجهش محبوس کرده، راننده را این‌طور صدا کرد. گفت «عزیز، نگه دار» و من همه نفس‌های نکشیده توی صورت تو را توی این کلمه‌ی «عزیز» فوت کردم.
بیماری پوستی سرم شدت گرفته. دارو ها را قطع کرده‌ام و درماتیت سبورئیک دارد نم نم غرقم می‌کند. نقطه‌های زیادی قرمز شده‌اند و حساس و دردناک و بعضی‌ها حتی زخم ساخته
این مملکت زیبا مال همه ی متولدین این مملکت و همچنین همه ی کسانیه که از پدر و مادر ایرانی متولد شدند، هیچ کس حق نداره دیگران رو به اخراج غیرقانونی از کشور صرفا به خاطر سلیقه و نظر مخالف تهدید کنه... پاک کردن صورت مسئله کار اونهاییه که از تفکر و حل مسئله گریزان هستند...البته نباید از اظهار نظرهای هیجانی و احساسی افراد هم چماق رسانه ای درست کرد و جبهه شون رو تخریب کرد. هنر ما باید این باشه از زیبایی های درون این مملکت استفاده کنیم تا جذب گردشگر بین
این مملکت زیبا مال همه ی متولدین این مملکت و همچنین همه ی کسانیه که از پدر و مادر ایرانی متولد شدند، هیچ کس حق نداره دیگران رو به اخراج غیرقانونی از کشور صرفا به خاطر سلیقه و نظر مخالف تهدید کنه... پاک کردن صورت مسئله کار اونهاییه که از تفکر و حل مسئله گریزان هستند...البته نباید از اظهار نظرهای هیجانی و احساسی افراد هم چماق رسانه ای درست کرد و جبهه شون رو تخریب کرد. هنر ما باید این باشه از زیبایی های درون این مملکت استفاده کنیم تا جذب گردشگر بین
یه حدیثی خوندم از پیامبر خاتم (ص) که فرمودند :» مگر اسلام چیزی غیر از  محبت کردن است؟ «چند تا سوال قبل از نتیجه گیری از خودمون بپرسیم؟~چی میشه که افرادی  مثل هیتلر یا سرهنگ قذافی یا صدام حسین  بوجود میان ؟~چی میشه که یکی تمام عمر به خلق خدمت میکنه و یکی هر روز شرور تر و ظالم تر و سنگ دل  تر میشه؟~چی میشه که یه بچه طفل معصوم و پاک تبدیل میشه به آدمی که بویی از رحم و مروت و جوانمردی نبرده؟~چی میشه که ظلم لذت بخش میشه؟ ~چی میشه که پیرمرد یا پیرزنی که د
بیست و پنج ساله‌ی دلداری دهنده به بیست و یک ساله‌های شکست عشقی خورده. اسم سرخ‌پوستی جدیدم شاید این باشد. مثل آدم‌های چهل پنجاه ساله که وقتی کوچک‌تری را گیر می‌آورند خیال نصیحت کردن به سرشان می‌زند. به گمانم خودشان را می‌گذارند جای کوچک‌ترِ مذکور و خیال می‌کنند اگر در سن و سال او بودند چکار می‌کردند. من راستش خیلی اهل حرف زدن نیستم. اهل نصیحت کردن که اصلا. توی تمام دنیا فقط یک نفر هست که با او حرفی برای گفتن دارم که آن هم... ولش کنید!
پسرک ا
پانزدهمین نمایشگاه بزرگ بورس بانک و بیمه یا
درواقع بازار سرمایه در حالی برگزار می شود که نه تنها در کتاب گینس نامی ندارد
بلکه برای ثبت جهانی ان نیز اقدامی نکرده اند. اگر اقتصاد ایران یک نفر حامی داشت،
وضعش اینطور نبود! همه از ان طلبکارند، و مانند یتیم، هرکسی از راه می رسد، یک
توسری به او می زند! در حالیکه وزیر اقتصاد، 
همان دفاعی که از عملکرد خود، یا دولت یازدهم می کند، با همان شور وعلاقه،
از اقتصاد ایران دفاع می کرد، وضع اینطور نبود! البته یک
مسئله این است که ما با انسان هایی زندگی می کنیم که سراسر منفی هستند. ناف خانواده های ایرانی را با منفی بافی بریده اند و انگار قرارداد بسته اند هیچگاه مثبت فکر نکنند و اصلا هرکی مثبت فکر کنه خره! کافی ست کمی بین مردم ایران زندگی کنید و از صحبت های روزانه شان باخبر شوید، آن وقت است که تمام انرژی های منفی جهان می چرخند و می چرخند و روی سر شما آوار می شوند. این مردم حاضرند لال شوند اما حتی کلمه ای که معنی مثبتی را القا می کند به زبان نیاورند.
فکر نکن
وبلاگی رو پیدا کردم که خیلی دوستش دارم و مخصوصا این قسمت رو:
"آره. فضای خفقان فقط چندحالت داره که می‌تونه توشون به زیست خودشون ادامه بده. درواقع دیکتاتور و دیکتاتوری، یه انگله، و فقط از بعضی فضاها می‌تونه تغذیه کنه. یکی‌شون حماقته. دیگرشون اینه که همیشه به‌جای گشتن دنبالِ راه حل، دنبال الترنتیو بگردی. دیروز توی راه برگشت، تا مردم حرفی می‌زدن از گرونی، و از اینکه "کاری نمیشه کرد" یا از اینکه "الان دونفری که دیروز مُردن چه تغییری ایجاد شد" من
بنیانگذاران فرقه مجاهدین با پوشش اسلام اما عملکردی کاملاً منطبق بر مکتب
مارکسیست، سازمانی را که می توانست بعنوان یک حزب مطرح در پس از سقوط حکومت پهلوی
فعالیت های سازنده داشته باشد را به سرنوشتی دچار کردند که امروز بعنوان منفورترین
فرقه ضد میهنی و ضدانسانی شناخته می شود.
ایده ی نیاز به روش نوین مبارزاتی برای مقابله با امپریالیسم آمریکایی و
استبداد پهلوی در واقع بهانه ای بود برای خوراندن تفکرات مسموم موسسین و سرکردگان
فرقه مجاهدین به هواد
اگر فقط ذره ی ترس در وجود تو باشد بازی زندگی را به بدترین شکل ممکن می بازی. بگذار کاملا روشن و دقیق بگویم. تمام افسردگی ها، و تمام اضطراب هایی که که داری و تمام عمل نکردن ها، و صرف نظر کردن از خواسته هایت ریشه در "ترس" دارد.
 
"ترس" احساسی سمی و نابود کننده
ترس بدتر از ویروس است، وقتی درون ذهنت باشد، عقل و شعورت را فاسد می کند و وقتی کنترل بدن و ذهنت را بدست گرفت؛ تو را به سمت نابودی می کشاند. قضیه ساده است، هر احساس و فکری همانند خودش را به سمت زندگ
درراهروهای سیاست واقتصادچیزی که همیشه مهم هست درداخل کشورکاهش قدرت خریدوافزایش سودصادرات هست درواقع به این حکمت سیاست مدارهاواقتصاددان هاجلوی تنبلی وتن پروری رامیگیرندومداوم پول انبارمیکنندوچپاول میکنند.اگرنرخ سودسپرده بالابرودخواهندگفت قدرت خریدافزایش یافته وشاخص فلاکت مصرف کننده کاهش یافته وکشورواردات محورشده.تولیدهم چرخش نمیچرخدوبیکاری رشدکرده است.اتفاقات مرموزنشانه دارند.ابتدابستن بانک وموسسه وادغام وسپس ضرربانک به علل م
چند سال بعد ، نوشته ای که شاید توی فیلم ها بیشتر به چشم بیاد ! همینجوری محو دیدن فیلم هستیم که یک دفعه با نوشته ای روبرو می شیم تحت عنوان چند سال بعد ... البته که معمولا بجای چند ، عدد هست مثلا " یک سال بعد " اما بهرحال برای درک بیشتر متن از واژه " چند " استفاده کردم که هرکس هر عددی رو خواست بجاش بگذاره !
بعد از نمایش چنین جمله ای در فیلم ، قطعا تغییرات مثبتی در زندگی بازیگران دیده می شه مثلا فلانی از زندان آزاد شده ، بهمانی بیماریش بهبود پیدا کرده و د
 
خطاب به اون اقای اب که یواشکی به خنگولش نامه مینویسه و نظر میده:
 
مخلصم :)
 
حقیقتش این افراط و این همه ترس و وحشت و کامل انجام هر چیزی، توی ما، باعث شده که ما بشیم دو دسته تقریبا (خصوصیات افرادی که در کشورهایکمونیستی کارتلی مافیایی بزرگ میشن)،
1. کسانی که به شدت همه چیز رو میخوان ایده ال انجام بدن و حس میکنم تمام سرنوشت اونها به حرکات میکرو میکرویی بستگی داره که الان انجام میدن،
2. کسانی که کلا با بی خیالی کل زندگی رو سپری میکنن (اشا سبحانی) و ف
درراهروهای سیاست واقتصادچیزی که همیشه مهم هست درداخل کشورکاهش قدرت خریدوافزایش سودصادرات هست درواقع به این حکمت سیاست مدارهاواقتصاددان هاجلوی تنبلی وتن پروری رامیگیرندومداوم پول انبارمیکنندوچپاول میکنند.اگرنرخ سودسپرده بالابرودخواهندگفت قدرت خریدافزایش یافته وشاخص فلاکت مصرف کننده کاهش یافته وکشورواردات محورشده.تولیدهم چرخش نمیچرخدوبیکاری رشدکرده است.اتفاقات مرموزنشانه دارند.ابتدابستن بانک وموسسه وادغام وسپس ضرربانک به علل م
نفس و مباحث خیار...   این اپیزود ؛  حرف حساب ... 
   یک ...  دو... دو....   دو....  2....   استوپ!...  کات لطفا!..     دایی جان  یادم رفته بعدش چه شماره ای بود؟...  آهان. جانه تو یادم افتادش.  سه بود دیگه...  دایی جان چه گَمَجی هستیااا!..  تازه باخبر شدم ک دایی شنبه لیله گمجه . والاا .  چی چییییی؟  من بی ادبم؟   میدورنی هیچ من کی هستم؟  چومانت را باز کن ، مرا فندیر...   خوب مرا ایپچه نیگاه کن...  خب حالا دیگه بسه . نیگاه کردی ؟ خب حالا....  خب حالااا ..؟؟؟ یه لحظه ایپچه ز
«خوشی» خجالتی است. از کنار پنجره
خانه رد می‌شود نگاهی به داخل می‌اندازد و منتظر است نگاهت را به نگاهش بدوزی. اگ
غافل شوی می‌رود. باید بپری از در خانه بیرون و دستش را بگیری و حال و احوال کنی و
او هی ناز کند تعارف کند و نیاید و تو به زور که نمک‌گیر نمی‌شوی بکشانی‌اش داخل
خانه.
می‌آید
روی مبل می‌نشیند و چایش را مزه مزه می‌کند. همینکه کم‌محلی کنی جور و پلاس را
برمی‌دارد و می‌رود که می‌رود. باید هی این وسط بروی کنارش و یک میزبان تمام معنا
برای
ب نام خداوند دل های پاک که نامش بود در دلت تابناکب نام کسی که تو را آفرید سرآغاز عشق است و نور و امیداول از همه بگم که امید و نور و عشق میخوام واسه تموم همنوعام،چون تا اینا نباشن زندگی واقعاً پوچ و بی معنی....و آدم هر چقدر بی نیاز ،با وجود نداشتن این ۳ چیز باز نیازمندِ1) آرزوم برای تموم شما عزیزان و مردمم ، عشق و برکت الهی ، سلامتی ، خنده از ته دل ، دلی بزرگ داشتن...2) دوس دارم همه اندازه قلبشون سهمی داشته باشن از این زندگی، کسی نباشه درد داشته باشه،
وقتی که با جهان هستی همسو شوید مورد حمایت ابر ،باد ، خورشید ،ماه ؛آسمان و فرشتگان قرار می گیرید .برای کمک گرفتن از تمام انرژی های جهان هستی و رشد و تعالی باید 10 قانون زیر را در نظر داشته باشید : 
1- قانون خلاء : 
هر انسانی که خالی شود ،قدرتمند می شود . خالی شوید از کینه و حسد ،دروغ ،نفرت ، گناه ،علم و محبت ،خالی شوید .هر چه دانش داریم به دیگران یاد بدهیم ،هر چه محبت داریم به دیگران نثار کنیم ،تا برای ورود علم جدید،جا باز شود.
2- قانون جریان و حرکت : 
همه می‌دونن که وقتی قراره روی پدیده‌ای مطالعه
داشته باشن، نباید به محض شنیدن سوت، به نواحی عمیقش شیرجه بزنن، بلکه درستش اینه
که قبل از این کار، روی سطح ماجرا یک دور دورچرخه برن تا بر رو کل امر، سلطه پیدا
کنن. یعنی اینکه بدون دونستن کلیت و چهارچوب اصلی، شکافتن و پرداختن به جزء،
احمقانه به نظر می‌رسه.

مدتی میشد که بین خوندن و بی‌خیال شدن تاریخ، اسیر
شده بودم. وقتی می‌دیدم به خاطر اینکه در حد بند پای مورچه‌هم تاریخ نمی‌دونم، نمی‌تونم
به مس
من آزارت میدادم
ولی تو دلت برای آزار های من هم تنگ میشد.
گفتی عزیزم تابستان کجا بودی
امسال کسی با پوست تخمه جوش های سر سیاه دماغم را در نمی آورد.
صدایت هنوز در گوشم می پیچد و دلم برای آغوشت پر میکشد.
مثل پرنده ای می مانستی.
به قول مادر نه خوابید نه نالید پرید و رفت.
در این میان ما هستیم که تو را از دست داده ایم.
راستی مادر مرغ عشق هایت را به عمو سهراب نداده است.
یادت می آیند چقد غر میزد برای اینکه خانه را کثیف می کنند؟
بعد از رفتنت همه پشیمان شده اند
میدانم چقدر سخت است زندگی برایت در این جامعه امروزی ...
میدانم برای فرار چشمانت دست به هرکاری میزنی ....
میدانم که وقتی با خانواده داخل مغازه میروی یک راست سرت را در گوشی میکنی تا چشمت به هیچکس نیفتد و مردم نادان می گویند خیر سرش مذهبیه همش سرش تو گوشیه ...




آنان نمیفهمند ولی من میدانم ...
میدانم قلبت چه دردی می کشد وقتی مردان جامعه ات را میبینی که مردانگی از تن دریده و همه فقط نر شده اند ...

برادرم چه عذابی میکشی وقتی زنانی با صدها رنگ و لعاب برایت
کرونا و بی کفایتی بوریس جانسون
 
آنچه به قلم «روتنبرگ کاترین» در وبگاه «الجزیره‌قطر» می‌خوانید:
 
از همان آغاز شیوع کرونا ، یک دستور کار ملی‌گرایانه‌ی کوته‌نگر مشخصه روش برخورد دولت انگلیس با  کووید 19 بوده است . 
دولت جانسون نه تنها از همکاری با اتحادیه اروپا برای کسب تجهیزات پزشکی لازم امتناع کرد، بلکه ماهیت عالم گیر بودن این بیماری را نیز نپذیرفت.
 
بوریس جانسون کفایت لازم را در خلال این بحران از خود نشان نداده  و با وعده های غیرقانون
از فکر کردن به اینکه چه چیزهایی اسپویله و چه چیزهایی نیست خسته شدم. بنابراین خودتون هروقت که احساسِ اسپویل شدنِ هری‌پاتر بهتون دست داد صحنه رو ترک کنید :) گرچه خودم فکر نمی‌کنم چیزِ اسپویل‌آمیزی گفته باشم؛ چون درباره‎ی یه ماجرای فرعی از داستان صحبت کردم.
دالِ عزیز
این پست رو انحصارا برای تو می‌نویسم. می‌تونستم این‌ها رو توی یه پیام خصوصی بهت بگم؛ اما نمی‌خواستم که حرف‌هام با «ترحم و دلسوزی‌های دوستانه» اشتباه گرفته بشه. بنابراین فکر
تا حالا شده به عدالت دنیوی شک کنید؟ خیلی شنیدید و شاید خودتون هم باور داشته باشید که برای موفقیت باید تلاش کرد، برنامه ریزی داشت و هدف مند بود. با این همه خیلی هم دیدیم و شنیدیم یا شاید هم خودمون تجربه کردیم که ظاهرا فقط تلاش نیست که موثره. مثلا شما سال ها تلاش کردید و در حرفه خودتون به پیشرفت های خوبی رسیدید و بعد ناگهان به خودتون می آیید و می بینید که یه جوون تازه از راه رسیده، به مدد ثروت پدری، وارد صنف شما شده، بهترین متخصص ها و مشاورها رو ب
بشر به مقتضای حُب ذات و طبیعت جست وجوگر خود همواره به سرانجام دنیا می اندیشد و اکنون که فقر و فساد، ظلم و ستم، تبعیض و ناجوانمردی، استعمار و استثمار، انحصارطلبی قطب سلطه گر و صدها و هزاران پدیده نا میمون فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و اجتماعی به صورت وحشتناکی بر جوامع بشری چنگ انداخته و عرصه را بر انسان های آزادیخواه و طالب حداقل حقوق انسانی تنگ نموده، این سؤال که آینده جهان و پایان تاریخ چگونه خواهد بود از اهمیت ویژه برخوردار است.
و اهمیت بیشتر
زندگنامه آنتونی رابینز
آنتونی رابینز، خالق کتاب  به‌سوی کامیابی : او  نویسنده و سخنران شناخته‌شده‌ای که در خانواده ایی فقیر متولد شد که تا ۲۲ سالگی زندگی سخت و ناملایمات بسیاری را تجربه کرده بود. آنتونی رابینز که در اثر گرفتاری‌های مالی و پرخوری‌ درگیر تنبلی، فقر و فلاکت شده بود، آرزوهای جاه‌طلبانه‌ی خود را به دوش می‌کشید ولی همیشه خود را در قصر زیبایی تصور می‌کرد.
آنتونی رابینز  را که بیشتر با کتاب‌هایش درزمینهٔ موفقیت می‌شناسند.
طبق معمول با دوستای صمیمیم مثلا در حال درس خوندن بودیم( هیچ وقت جمع نشین یک جا برای درس خوندن )
دراصل مدام حرف زدیم و خوراکی خوردیم ( امان از پرحرفی ما دخترا )حرفامون رسید به مبحث شیرین ازدواج:)
یکی از دوستام که تازه دماغشو عمل کرده گفت : بچه ها تا قبل از اینکه دماغمو عمل کنم به ازدواج فکرمیکردم و منتظر 
شاهزاده سوار بر پراید سفید بودم الان دیگه نظرم برگشته پرسیدیم چرا ایشون فرمودن :چون دیگه خودم خرج عمل دماغمو دادم و سال های 
پرهزینه تحصیل و جو
عنوان: برج سکوتنویسنده: حمیدرضا منایینشر: نیستانتعداد صفحات: جلد 1: 342 / جلد 2: 324/ جلد 3: 368سال نشر: چاپ اول 1395
کتاب را به پیشنهاد یک دوست کتاب خوان خریدم. حمید رضا منایی را نمی شناختم. شروع کردم به مطالعه کتاب. خواندم و همراه شدم با اتفاقاتی که مربوط است به افرادی حاشیه نشین، به ویژه معتادان در دهه شصت، در تمام سربالایی ها و سر پایینی ها، خنده ها و گریه ها و دارایی ها و نداری ها... سه جلد کتاب را با آرامش می خواندم و مدام به این موضوع فکر می کردم که اگر
بسم الله الرحمن الرحیم 
دلم میخواد برای بارسوم محمد رسول الله مجید مجیدی رو ببینم به همراه دستمال کاغذی هام :)
پست مرتبط
از وقتی این آیه رو دیدم دل تو دلم نیست این آیه پتانسیل یه دنیا اشک رو داره
آخه اینقد لطیف انقد مهربون انقد رئوف انقد رحمت انقد ناز الهی من فدای این دلبر جانانم بشم
"لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمومنین رءوف رحیم"
همانا رسولی از جنس شما برای خلق آمد که از فرط محبت و نوع پروری فقر و پریشانی و جهل و فلا
مرد حدود پنجاه سال سن داشت با ظاهری مذهبی و البته بسیار مودب و با وقار آرام و شمرده حرف می زد و با وجود اضطراب و نگرانی شدید سعی می کرد خودش را خونسرد نشان بدهد.گفت که چهار سال پیش دخترش در دوره فوق لیسانس با یکی از دانشجوهای دانشکده آشنا شده و با هم ازدواج کرده اند بعد از گذشت دوسال یک روز که زن به خارج از منزل رفته وقتی به خانه بر می گردد متوجه می شود اقای داماد با یک دختر جوان در خانه خلوت کرده و ... کار به مشاجره و دخالت خانواده های دوطرف کشیده
بگذارید در همین ابتدا یک حقیقت کاملا قطعی را به شما بگویم. اگر "ضعیف" باشید مرگ را یکبار تجربه نخواهید کرد، هر روز "خواهید مُرد".
شاید با خودتان احمقانه فکر کنید که نه من می خواهم "مهربان و ملایم" باشم پس بگذارید هزاران تبهکاری را به شما معرفی کنم که با پنبه سر می بُرند و پشت پرده ی مهربانی شان "زیرکی" نهفته است، هیچکسی را در جامعه نمی توانید پیدا کنید که "ضعیف" باشد و در عین حال به "خواسته" هایش رسیده باشد.
 پس لطفا مفهوم "ضعیف" بودن را با "مهربانی،
اصل و اساس مخالفت با صیغه در چند مطلب است:۱- عده ای تصور می کنند هر نوع رابطه جنسی یک نوع پلیدی و خباثت است. و صیغه را با همین معیار محکوم می کنند چرا که در آن اغراض جنسی وجود دارد. این در حالی است که با اندک توجهی می توانند بیابند که در ازدواج دائم نیز اغراض جنسی وجود دارد. و زوجین با یکدیگر ارتباط جنسی دارند. و بسیاری نیز با همین امیال و برای پاسخگویی به آن ازدواج کرده اند. پس نمی توان وجود غرض جنسی و ارضای شهوت را عامل پلیدی و خباثت دانست. خصوصا
میز نقد برنامه هفت در مورخ جمعه 7 تیرماه 1398 اختصاص داشت به فیلم کفرناحوم ساخته نادین لبکی. علی رغم تذکر سعید قطبی‌زاده در برنامه‌های قبلی مبنی بر دعوت از منتقد موافق و مخالف پیرامون یک فیلم اما باز هم شاهد آن بودیم که هر سه منتقد هم‌نظر بودند و مخالف فیلم، و چهل دقیقه یکطرفه و غیرمنصفانه فیلم را کوبیدند. قطعاً مسعود فراستی نمی‌تواند جمله‌ای را که در خصوص فیلم «ما همه باهم هستیم» به کار برد را در اینجا مجدد تکرار کند و آن این بود که همه جا ر
این فیلم در خصوص سازمان اطلاعاتی آلمان شرقی پس از جنگ جهانی دوم و در دوران جنگ سرد بین شرق و غرب و جدایی دو المان از یکدیگر است ،که نشان میدهد سازمانهای  اطلاعاتی در تمام کشورهای بلوک شرق چگونه زندگی افراد خصوصا روشنفکران،نویسندگان،هنرمندان  ،اساتیددانشگاه ،روزنامه نگاران ،کارگران و ........یا هر انسان آزاده ای را که با حکومت دیکتاتوری و سوسیالیستی و کمونیستی و تفکرات پوچ لینیستی و استالنیسم همسو و همفکر نمی باشند را استراق سمع ،شنود،تهدی
تعبیر خواب بیمارستان
ممکن است شما هم خود را در خواب در بیمارستان دیده باشید یا یکی از آشنایان را در بیمارستان دیده باشید. سعی کرده ایم موارد کلی را برای شما در این مطلب از سایت جسارت قرار دهیم و خواب های دیگر شما را نیز خودمان تعبیر می کنیم.
شاید تعبیر خواب شما در این مطلب پیدا نشود و به تعبیر خواب بیماری و یا تعبیر خواب پرستار احتیاج داشته باشید ، با کلیک بر روی لینک آبی رنگ به صفحه مورد نظر منتقل خواهید شد.
تعبیر خواب بیمارستان از نظر لوک اوی
تخت بیمارستان در خواب
ممکن است شما هم خود را در خواب در بیمارستان دیده باشید یا یکی از آشنایان را در بیمارستان دیده باشید. سعی کرده ایم موارد کلی را برای شما در این مطلب از سایت جسارت قرار دهیم و خواب های دیگر شما را نیز خودمان تعبیر می کنیم.
شاید تعبیر خواب شما در این مطلب پیدا نشود و به تعبیر خواب بیماری و یا تعبیر خواب پرستار احتیاج داشته باشید ، با کلیک بر روی لینک آبی رنگ به صفحه مورد نظر منتقل خواهید شد.
تعبیر خواب بیمارستان از نظر لوک اوی
بیمارستان در خواب
ممکن است شما هم خود را در خواب در بیمارستان دیده باشید یا یکی از آشنایان را در بیمارستان دیده باشید. سعی کرده ایم موارد کلی را برای شما در این مطلب از سایت جسارت قرار دهیم و خواب های دیگر شما را نیز خودمان تعبیر می کنیم.
شاید تعبیر خواب شما در این مطلب پیدا نشود و به تعبیر خواب بیماری و یا تعبیر خواب پرستار احتیاج داشته باشید ، با کلیک بر روی لینک آبی رنگ به صفحه مورد نظر منتقل خواهید شد.
تعبیر خواب بیمارستان از نظر لوک اویتنه

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها